کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          


 نشانه‌های عشق در مردان
 درآمد از محتوای آموزشی برای معلمان
 انتخاب باکس مناسب گربه
 درآمد از انیمیشن‌سازی با هوش مصنوعی
 بیماری بامبل فوت در پرندگان
 انتخاب باکس مناسب سگ
 بازاریابی خلاصه در شبکه‌های اجتماعی
 راهنمای استفاده از Copilot
 انتخاب نژاد مناسب گربه برای خانه
 از بین بردن شک در رابطه
 ایجاد امنیت روانی در رابطه
 درآمد از ترجمه با هوش مصنوعی
 درآمد از تولید و فروش محصولات غذایی خانگی
 راهنمای نگهداری از ایگوانا
 شناخت طوطی اسکندر (شاه طوطی)
 دلایل احساس عدم پیشرفت در روابط عاشقانه
 درآمد از اجاره وسایل خانه آنلاین
 انتخاب شغل پردرآمد در ایران و اشتباهات رایج
 اشتباهات درآمدزایی از ویدیوهای آموزشی مهارت‌های نرم
 کسب درآمد از نوشتن مقاله آنلاین
 فروش محصولات فیزیکی آنلاین
 تکنیک‌های سئو برای فروشگاه آنلاین
 معرفی محبوب‌ترین نژادهای سگ
 درآمد از نوشتن و فروش کتاب الکترونیکی
 انتخاب حیوان خانگی کم‌دردسر
 آموزش استفاده از ابزار Jasper
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید



جستجو


 



بر خلاف تئوری بازاریابی کلاسیک که هنرش در جذب مشتریان جدید و تأکید آن بیشتر بر انجام معاملات متمرکز بود تا ایجاد رابطه با دیگران، با شدت گرفتن رقابت بین شرکت‌ها در مشتری یابی برای محصولات و خدماتشان و همچنین افزایش قدرت مشتری در دنیای رقابتی امروز، شرکت‌ها دیگر نه تنها باید به دنبال جذب مشتریان جدید باشند، بلکه حفظ و نگهداری مشتریان قبلی و برقراری روابطی مستحکم با آنان را نیز باید مورد توجه قرار دهند.(سلیمانی،۱۳۸۸،ص۸۹)

وارن کیگان[۱] یکی از صاحب نظران علم بازاریابی معتقد است که تنها در صورت تمرکز منابع بر فرصت‌ها و ایجاد ارزش برای مشتریان است که می توان به مزیت رقابتی پایدار دست یافت و پشتوانه ای محکم برای ادامه حیات سازمان و کسب رهبری در آن عرصه از رقابت را پیدا کرد.(گیلانی،۱۳۸۹،ص ۱۰۲)

بازاریابی رابطه مند به دنبال برقراری چنان روابطی با مشتریان هدف است که مجدداً در آینده از او (شرکت) خرید کنند و دیگران را نیز ‌به این کار ترغیب کنند. بهترین رویکرد جهت حفظ و نگهداری مشتریان این است که رضایتمندی فراوان در مشتری ایجاد کرد و آنچه را برای او ارزش تلقی می شود، مورد توجه قرار داد تا در نتیجه وفاداری او نسبت به شرکت مستحکم شود. مدیریت ارتباط با مشتری نیز در پی ارائه ارزش‌های بیشتر برای مشتری و دست‌یابی به مزایای ملموس و غیر ملموس ناشی از این رابطه است. در دنیای کنونی توجه و عمل به اصول بازاریابی رابطه مند و مدیریت ارتباط با مشتری به عنوان یک مزیت رقابتی به شمار می رود.

از طرفی بازاریابی رابطه مند تمام گام هایی است که شرکت جهت شناخت و ارائه خدمات بهتر به مشتریان با ارزش خود بر می‌دارد. بازاریابی رابطه مند، فرایند مستمر جهت شناسایی و ایجاد ارزش‌های جدید برای مشتریان است که در آن منافع دو جانبه مورد توجه قرار دارد و این منافع در طول دوره عمر مشتری با او تقسیم می شود.امروزه معاملاتی که تنها بر اثر بخشی عناصر آمیخته بازاریابی تأکید داشت، به سوی بازاریابی مبتنی بر رابطه و برقراری مدیریت مؤثر ارتباط با مشتری تغییر جهت داده است. طی دو دهه گذشته سازمان های بسیاری به اهمیت رضایتمندی مشتریان خود واقف شده و دریافته‌اند که حفظ مشتریان موجود به مراتب کم هزینه تر از جذب مشتریان جدید است. به علاوه وجود رابطه قوی بین رضایتمندی مشتریان و سودآوری مورد قبول واقع شده و تامین و ارتقای رضایتمندی مشتریان به هدف عملیاتی بسیار مهم اغلب سازمان ها تبدیل شده است. محققان، بازاریابی رابطه مند را از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار داده‌اند که یکی از آن ها تأکید بر برقراری روابطی بلند مدت و متقابل بین خریدار(مشتری) و فروشنده است.جهانی شدن تجارت و اقتصاد و پویاتر شدن رقابت، نقش مشتریان را در سازمان‌ها تغییر داده است نگاه امروز سازمان‌ها به مشتریان تنها یک مصرف کننده صرف نیست. در دنیای رقابتی امروز مشتریان در کانون اصلی توجه شرکت‌ها قرار دارند و رضایتمندی آن ها عامل اصلی کسب مزیت رقابتی سازمان‌ها است. لازمه جلب رضایت مشتریان برآورده ساختن کامل نیازهای آن ها و شناسایی دقیق خواسته‌ها، انتظارات، تمایلات، آن ها در خرید محصولات است و شرکت‌ها برای کسب مزیت رقابتی باید توجه بالایی به مشتریان و رفع نیازهای آن ها (بهتر از رقبا) داشته باشند. (واردی،۱۳۹۱،ص۵۵)

۲-۱ بیان مسئله

دنیای امروز مملو از تغییرات و دگرگونی هاست. تغییر در فناوری،تغییر در اطلاعات، تغییر در خواسته های مردم، تغییر در مصرف کنندگان و تغییر در بازارهای جهانی. اما از مهمترین تغییرات ایجاد شده در صحنه کسب وکار، تغییر در ارزش‌های قابل عرضه به خریداران بوده است که به عنوان عامل اصلی موفقیت در سازمان‌های فعلی شناخته می شود و سازمان‌های پیشرو در هر صنعت موفقیت خود را مدیون توانایی در عرضه و ارائه ارزش بیشتر به خریداران در مقایسه با رقبایشان می دانند( غفاری آشتیانی،۱۳۸۶،ص۵۴).

در چند سال گذشته به دلیل مشکلات مختلف اقتصادی، اجتماعی و دولتی بودن نظام بانکی و مهم تر از همه فزونی میزان تقاضا بر عرضه، همواره بانک‌های کشور مشتری مداری و ارکان آن را مورد بی توجهی قرار داده‌اند و نتوانسته اند به نحو احسن از بازاریابی نوین استفاده نمایند .با توجه به تغییرات محیطی که پیش رو داریم، بانک ها بایستی پیشاپیش به تجهیزنمودن خود، شناسایی نیازها، توقعات مشتریان و همچنین توجه به وضعیت بازار اهمیت قایل شوند، زیرا هر بانکی بتواند زودتر از رقبا این نیازها را شناسایی و برآورده کند درمیدان رقابت پیروز و سرافراز خواهد بود.در سال‌های اخیر با تحولات صورت گرفته در فناوری اطلاعات و ارتباطات، شاهد طلوع مفهوم مدیریت ارتباط با مشتری به عنوان یک رویکرد مهم در کسب و کار بوده ایم که هدف آن بازگشت به دوره بازاریابی شخصی است. این مفهوم نسبتاً ساده ای است که بیان می‌دارد مشتریان مختلف محصولات و خدمات مختلفی را می طلبند و به جای بازاریابی انبوه افراد و سازمان‌ها هر مشتری را تک تک بازاریابی کنیم. در این رویکرد شخص به شخص، اطلاعات مربوط به هر مشتری مثل خریدهای قبلی، نیازها و خواسته های آن ها برای چارچوب دادن به کالاها و خدمات مورد استفاده قرار می گیرند که احتمال پذیرش آن را افزایش دهد( شهرکی و همکاران،۱۳۹۰،ص۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-09-30] [ 04:12:00 ب.ظ ]




و جنگ سرد، موجبات مسابقه تسلیحاتی خطرناک و گسترده ای را فراهم آورد و سبب افزایش مداخله گری و نظامی شدن مناقشه ی جهان سوم و نگرانی و دلواپسی از بحران‌های مکرر با تنش‌های ژئوپولیتیکی گردید. در فضای در حال ظهور پس از جنگ سرد می توان انتظار ملایمت و اعتدال را در این ویژگی‌های پر مخاطره ی رقابت دولتی داشت. اما ممکن است، تنش ها و مناقشه ها با عمیق تر شدن مسائل و اختلاف در برخی از محیط های منطقه ای، مجدداً تشدید گردد.(طرازکوهی،۱۳۹۲،۱۳۱)

بازدارندگی صرفاً استراتژیک برای جنگیدن نیست بلکه نوعی استراتژی برای حفظ وضع موجود و در نهایت دستیابی به صلح و استقرار آن است و به منظور متقاعد کردن طرف مقابل طرح می شود تا به وی ثابت شود که در میان راه های ممکن، تجاوز کمترین تأثیر را دارد.(کولین گری،۱۹۹۰،۷)

با توجه به توضیحاتی که داده شد می توان گفت که اولین تهدید برای صلح و امنیت بین‌المللی، ساخت تجهیزات نظامی توسط کشورها است، اگرچه جهان در صلح کامل باشد.

ولی آنچه از قوانین بین‌المللی و معاهدات دو جانبه و چند جانبه ی تحریم کننده جنگ ها و یا محدود کننده استفاده از ابزار مختلف جنگی، که توسط وجدان های بیدار رهبران و سیاست های کشورها، به تصویب رسیده (من جمله:معاهده ۱۹۶۳مسکو، پروتکل الحاقی به معاهده موشک های ضد بالستیک، معاهده ۱۹۸۷ واشنگتن، موافقت نامه پیش گیری از جنگ هسته ای ۱۹۷۳ میان آمریکا و شوروی سابق و…) برداشت می شود، می توان به تدوین و تصویب قوانین بین‌المللی جهت عدم تولید ابزار، تجهیزات و سلاح های نظامی که آرامش و صلح بین‌المللی را به خطر می اندازند، امید فراوان داشت.

فصل دوم

حرکت به سمت صلح بین‌المللی

پشت سر نهادن دوران جنگ طلبی بر سر منافع مادی و پست از جمله گام‌های اساسی بوده که بشر در دوران حاضر به آن نائل شده، اگرچه گردنکشی و یاغیگری قدرتمندان و طغیان فرمانروایان ظالم به طور کامل به پایان نرسیده، لیکن محدود شدن این نابسامانی ها خود حرکتی است بس بزرگ که نسل خونریز بشر تاکنون به آن رسیده است. تشکیل سازکارهای بین‌المللی، تدوین اصول و قواعد عقلی، ممنوعیت مخاصمات و اتخاذ رویکردی جدید در این بخش از جمله اقداماتی است که جامعه جهانی در دهه های اخیر برای اجتناب از جنگ و مخمصه برگزیده است.(ساعد وکیل،۱۳۹۱،۹) آنچه در این فصل می‌آید در دو گفتار به بیان حرکت به سمت صلح بین‌المللی می پردازد. به طبع حرکت برای صلح جهانی توسط کشورها صورت می‌گیرد که خود نیازمند ایجاد صلح داخلی پایدار و گسترش فرهنگ صلح در بین مردم و ‌ملت‌هاست که متأسفانه کمتر ‌به این مهم توجه شده و در زمینه نهادینه کردن فرهنگ صلح بی توجهی فراوانی شده که شاید نقطه آغاز همه جنگ طلبی ها باشد.

بخش اول: صلح داخلی منشأ صلح بین‌المللی

در هر جامعه داخلی «دموکراسی» و «حکومت قانون» ضامن پایداری صلح و بقای سیستمی است که برای حفظ ارزش‌های مشترک اجتماعی و در نتیجه استقرار و تداوم صلح بر آن جامعه حاکم شده است. اما در جامعه بین‌المللی که استقرار «دموکراسی» و «حکومت قانون» امری نا محتمل و آرمانی دست نیافتنی است[۴]، تفاهم و وفاق ‌دولت‌های‌ جهان یا به طور کلی «صلح بین‌المللی» نه بر پایه ارزش‌های اخلاقی مشترک، که بر مبنای اراده ی آن ها شکل گرفته و سامان و سازمان یافته است. در نتیجه، به جای آنکه عدالت در برابری حقوقی و شکلی دولت‌ها خلاصه شود، اوضاع و احوال جامعه بین‌المللی به گونه ای در آمده است که عدالت با ملاحظه ی ناموزونی ها و تفاوت ها و نابرابری ها توجیه می‌گردد، و مهمتر از همه آنکه تبعیض در رفتار که در حد خود عامل برهم زننده ی «صلح» به شمار می‌آید، حالتی نهادین پیدا ‌کرده‌است؛ هر چند که سمت و سوی این نظام «صلح» و «بشریت» باشد. به همین سبب، «جنگ» بر سر کسب منافع بیشتر همچنان پر دوام است و «صلح» به جای آنکه به گفته ی اسپینوزا از «جان» مایه بگیرد، از اراده ی دولتهایی منبعث می‌گردد که در غالب موارد پاسخگوی ضرورت‌های مادی و معنوی جوامع خویش نیستند. (فلسفی،۱۳۹۰،۱۱۳) نیز، «حقوق بین الملل» که در حال حاضر باید معبر «صلح بین‌المللی» یا وفاق مردم جهان بر سر ارزش‌های بشری (بشریت) باشد، از قواعدی ترکیب یافته است که شمول موضوعشان جزئی و شمول محمولشان کلی است؛ ‌به این معنا که مقررات کلی این نظام حافظ منافع بعضی دولت‌ها، یعنی ‌دولت‌های‌ توسعه یافته است. در نتیجه به جای آن که قاعده ی حقوق بین الملل تدبیری بیرونی برای حل اختلاف دولت‌ها باشد، خود موضوع اختلاف و محور اصلی ‌کشمکش‌های بین‌المللی شده و نظام حقوقی جامعه ی بین‌المللی را دچار تعارضی درونی ا hعارضی درونی کردهکرده است.

گفتار اول: گام نخست صلح (استقرار حکومت قانون)

منابع ناسازگار و متغایر(یعنی استعدادهای متفاوت و نابرابر که بالقوه عامل رویارویی و فتنه و تخاصم است) و عنصر همانندی(یعنی ارزش‌های موجد تفاهم و سازگاری در محیط اجتماعی معین = صلح) مفاهیمی است متضاد، زیرا یکی مبین تفاوت استعدادها و میزان رشد و حساسیت انسان‌ها، و دیگری مبتنی بر ضرورت‌های عقلانی و ادراکات محض انسانی است. به عبارت دیگر، ضرورت صلح و همانندی، بر اشتراکات مادی و معنوی؛ و ضرورت اتحاد و ایجاد سازمان اجتماعی اداره ی امور که تعبیر حقوقی آن همان «دولت» است، بر تفاوت‌های ذاتی و اکتسابی انسان‌ها با یکدیگر استوار است.

«صلح» واقعی حاصل چنین فرایندی است. اما «صلح» فقط تا آنجا برقرار می ماند که تدابیر و تمهیدات دولت، که به صورت قانون تحقق یافته، از پویایی و نظم خاصی برخوردار باشد. صلحی که حاصل و نتیجه ی قانون پویا و نظم باشد عامل اشتراک یا حلقه ی اتحاد میان افراد یک قوم است. هر یک از ارگان‌های دولت فقط با اقتداری که از قانون به دست می آورد، عمل می‌کند. به عبارت دیگر، «حکومت قانون» یعنی تبدیل «قدرت» به «صلاحیت» نهادینه ای که با «حقوق» محدود و محصور شده باشد.

حکومت قانون آنگاه مستقر است و از «صلح» مطلوب حکایت دارد که سلسله مراتب میان قواعد حقوقی به صورتی منظم تأمین و تضمین شده باشد. در غیر اینصورت، «صلح» فقط میان دستهای مشخص از افراد که بر مردم مسلط شده و آنان را به بردگی و بندگی کشیده باشند، پدید می‌آید. (همان،۴۰)

اصل کلی «حکومت قانون» که پایه گذار صلح پایدار اجتماعی است، خود متضمن اصولی جزئی است. از آن جمله است:

۱٫ اولویت قانون اساسی؛

۲٫ تبعیت سازمان اداری و قضائی از قانون و حقوق؛

۳٫ ممنوعیت قوه مجریه از هر گونه اقدامی که مبنای تقنینی کافی نداشته باشد؛

۴٫ اعمال بلاواسطه ی حقوق بنیادین؛

۵٫ تفکیک قوا؛

۶٫ امنیت حقوقی (و لوازم آن: دقیق و روشن بودن قواعد حقوقی، رعایت حریم خصوصی افراد، عطف به ماسبق نشدن قوانین؛

۷٫ مسؤلیت دولت (قوای عمومی)؛

۸٫ تناسب؛

۹٫ حق به اقامه ی دعوا و بهره مندی از تضمینات شکلی آیین دادرسی.

حال که بحث از حکومت قانون برای پایه گذاری صلح پایدار به میان آمد، صلح پایدار را در این بخش مورد مطالعه قرار می‌دهیم.

گفتار دوم: مضمون عدالت و صلح پایدار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:12:00 ب.ظ ]




نمودار ۲-۱۰- مدل برنامه ریزی استراتژیک دیوید

۲-۷-۱۰- مدل برنامه ریزی استراتژیک هکس[۴۰]

مدل برنامه ریزی استراتژیک هکس بسیار شبیه مدل های متداول برنامه ریزی استراتژیک است، از قبیل مدل دیوید و مدل برایسون، با این تفاوت که در مدل وی جایی برای اقدامات کنترلی در نظر گرفته نشده است و تنها به ارائه بازخورد بسنده شده است. ولی در مدل خود جهت برنامه ریزی استراتژیک ۶ گام را قرار داده است. این گام ها عبارتند از: تدوین رسالت و اهداف، تجزیه و تحلیل محیطی، تدوین استراتژی ها، تهیه برنامه های سالانه، تعیین بودجه فعالیت های مختلف و نهایتاًً اجرای برنامه( هکس،۱۹۸۴،ص۱۱۸).

نمودار ۲-۱۱- مدل برنامه ریزی استراتژیک هکس

۲-۷-۱۱- مدل برنامه ریزی استراتژیک پیرس و رابینسون[۴۱]

مراحل برنامه ریزی استراتژیک از دید پیرس و رابینسون عبارتند از: تدوین بیانیه مأموریت‌، تجزیه و تحلیل محیط داخلی و خارجی ، تجزیه و تحلیل و انتخاب استراتژی، تعیین اهداف بلند مدت و سالانه، انتخاب استراتژی های اصلی، تعیین خط مشی ها و استراتژی های وظیفه ای و در نهایت کنترل و ارزیابی. یکی از تفاوت های این مدل با سایر مدل ها در این است که نوع ارتباط بین مراحل مختلف برنامه ریزی بر حسب شدت تاثیر گذاری( تاثیر عمده و یا تاثیر جزیی) مشخص شده است( علی احمدی، ۱۳۸۳، ص ۳۴۸).

نمودار ۲-۱۲- مدل برنامه ریزی استراتژیک پیرس و رابینسون

۲-۷-۱۲- مدل برنامه ریزی گوداشتاین[۴۲]

الگویی که گود اشتاین و همکارانش برای برنامه ریزی استراتژیک ارائه نمودند. بر اساس الگوهای رایج نامه ریزی استراتژیک می‌باشد. تنها تفاوت این مدل در محتوی آن و تاکیدش بر فرآیندها می‌باشد. این الگو به ویژه برای سازمان های کوچک و متوسط بیشتر است. همچنین برای واحدهای دولتی و سازمان های غیرانتفاعی و حتی برای مؤسسات تجاری و صنعتی نیز کاربرد دارد(گود اشتاین،۱۹۹۳،ص ۹۰).

نمودار ۲-۱۳- مدل برنامه ریزی استراتژیک گود اشتاین

۲-۷-۱۳- مدل برنامه ریزی استراتژیک وایتمن[۴۳]

یکی دیگر از مدل های ساده که برای برنامه ریزی استراتژیک مورد استفاده قرار می‌گیرد، مدل وایتمن است. بر اساس مدل وایتمن، برنامه ریزی استراتژیک دارای دو مرحله تدوین و اجرا می‌باشد. در مرحله تدوین، عوامل داخلی و خارجی سازمان برای تحلیل وضعیت موجود و ترسیم وضعیت مطلوب، مورد بررسی قرار می گیرند. سپس گزینه های تعیین کننده وضعیت مطلوب مشخص و بهترین گزینه انتخاب می شود و نهایتاًٌ برنامه عملیاتی تدوین می‌گردد. در مرحله اجرا نیز نحوه اجرا، پیگیری برنامه و اقدامات اصلاحی تعیین می شود(وایتمن،۱۹۹۸،۱۳-۱۰).

نمودار ۲-۱۴- مدل برنامه ریزی استراتژیک وایتمن

۲-۷-۱۴- مدل برنامه ریزی استراتژیک دفت[۴۴]

مدل برنامه ریزی استراتژیک دفت نیز همانند اکثر مدل های دیگر با تدوین چشم انداز، مأموریت‌ و اهداف آغاز می شود. سپس محیط داخلی و خارجی سازمان مورد بررسی و مطالعه قرار می‌گیرد و با توجه به نتایج به دست آمده، بیانیه چشم انداز، مأموریت‌ و اهداف تعیین می شود. در نهایت استراتژی ها تدوین و برنامه های عملیاتی مشخص می‌گردد( محقر، ۱۳۸۴، ص ۵۶).

نمودار۲-۱۵- مدل برنامه ریزی استراتژیک دفت

۲-۶-۱۵- مدل برنامه ریزی استراتژیک گلوئیک

    1. ۱Kornai ↑

    1. Goeldner & Ritchie ↑

    1. Strategic – management process ↑

    1. Strategy formulation ↑

    1. Strategy evaluation ↑

    1. Clare G ↑

    1. Inskeep ↑

    1. – Shendler ↑

    1. – Huttfer ↑

    1. -Chendler ↑

    1. Bryson ↑

    1. Janson and Schols ↑

    1. Fry& Stoner ↑

    1. Clantone ↑

    1. Beerli ↑

    1. Martine ↑

    1. Rayan ↑

    1. Mill & Morison ↑

    1. – لسترنج جغرافیای تاریخی خلافت شرقی صفحه۳۲۱ ↑

    1. – همان منبع یک صفحه قبل ص ۳۲۶ ↑

    1. – همان منبع یک صفحه قبل ص ۳۲۶ ↑

    1. – همان منبع یک صفحه قبل ص ۳۲۶ ↑

    1. Strategia ↑

    1. Stratego ↑

    1. Ego ↑

    1. Strategem ↑

    1. Strategems ↑

    1. Machiavel ↑

    1. Strategic Business unit(SBU) ↑

    1. Mc Namara ↑

    1. Basic Strategic Planning ↑

    1. Issue- Based(Goel- Based) Strategic Planning ↑

    1. Alignment Model ↑

    1. Scenario Planning ↑

    1. Organic(Self-Organizing) Model ↑

    1. Stoner and Frame ↑

    1. John. M. Bryson ↑

    1. Reason Detere ↑

    1. Duncan ↑

    1. Arnold Hex ↑

    1. Piers and Rabinson ↑

    1. Goodstein ↑

    1. Whiteman ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:12:00 ب.ظ ]




* عملی خلاق است که به وسیله آن چیزی که در گذشته وجود نداشته است ایجاد می شود.

* نوآوری مبتنی بر درک و یافتن فرصت از یک محیط نامشخص.

* ساخت و ایجاد فرصت با بهره گرفتن از منابع یا جستجوی منابع جدید.

* فعالیت در برگیرنده خطر به دلیل نو بودن که امکان محاسبه ارزش افزوده آن مشکل است.

* کارآفرینی منجر به ایجاد ارزش در شخص، گروه و جامعه می شود.

* کارآفرینی در برگیرنده فعالیت های مخرب خلاق است.

از نظر برنز(۲۰۰۱)، کارآفرینی عبارت است از هدایت خطر پذیرانه نوآوری در جهت ایجاد تغییرات بهینه، خلق فرصت‌های کاری، افزایش بهره وری منابع و دستیابی به نتایج ارزشمند معنوی و مادی.

کارآفرینی عبارت است از فرایند خلق هر نوع پدیده جدید با ارزش همراه با خطرپذیری های مالی، روانی و اجتماعی برای رسیدن به نتایج مطلوب و پاداش دهنده، رضایت خاطر و استقلال مالی(هیسریچ و پیترز،۲۰۰۲: ۱۰). بنابر آنچه گفته شد، رابرت هیسریچ (۲۰۰۲)یکی از بهترین تعاریف را در زمینه کارآفرینی ارائه ‌کرده‌است :” کارآفرینی فرایند خلق چیزی متفاوت و با ارزش از طریق اختصاص زمان و تلاش لازم برای آن است، با فرض همراه بودن ریسکهای مالی، روانی و اجتماعی و نیز دریافت پاداش‌های مالی و رضایت فردی”.

تعریف فوق به چهار جنبه اساسی از رفتار کارآفرین اشاره می‌کند: اول، کارآفرینی فرایند خلق چیزی جدید و ارزشمند است، در نتیجه این فرایند باید برای کارآفرین و افرادی که این کار برای آن ها صورت گرفته، ارزشمند باشد.دوم، کارآفرینی نیازمند تخصیص زمان و انرژی لازم است. در این فرایند، میزان مناسبی از انرژی و زمان لازم است تا چیز جدیدی بتواند خلق شود و به شکل عملیاتی درآید.ریسکهای ضروری، جنبه سوم کارآفرینی است. این ریسک‌ها اشکال متعددی دارند و معمولا مرکز این ریسک‌ها مربوط به حوزه های مالی، اجتماعی و روانی است. آخرین بخش از تعریف،‌ مربوط به پاداش‌های کارآفرین می‌باشد.غالب این پاداشها مربوط به ” استقلال ” است که به دنبال آن “رضایت فردی ” نیز حاصل می شود.برای بسیاری از کارآفرینان پاداش‌های مالی نیز اهمیت دارد اما پول معمولا به عنوان شاخصی برای سنجش میزان موفقیت به شمار می‌آید(پرداختچی و شفیع زاده، ۱۳۸۵: ۱۵). در تعریف کمیسیون جامعه اروپا از کارآفرینی آمده است: کارآفرینی پارادایم و فرایند ایجاد و توسعه فعالیت اقتصادی از طریق در هم آمیختن ریسک پذیری، خلاقیت و یا نوآوری با مدیریت صحیح در درون یک سازمان جدید و یا سازمان موجود است(جامعه اروپا[۱۲۰]، ۲۰۰۳ب : ۵).

ترنر(۲۰۰۵) کارآفرینی را فرایند جستجو و پی گیری فرصت و حداکثر سازی ارزش منتج شده از آن می‌داند(قیدر و فراستی، ۱۳۸۹: ۲۱).

استانلی (۲۰۰۵) کارآفرینی را درک و دیدن فرصت‌ها و تغییر آن ها به موفقیت‌های کاری و تجاری می‌داند.

بنابر عقیده هلم[۱۲۱] (۲۰۰۶) کارآفرینی قدرت عمل سازمان‌های حرفه ای و غیر حرفه ای و طرز رفتار آن ها در تغییر ساختارهایشان در بخش صنعتی و ارتباطی به وسیله کمک گرفتن از کارآفرین، خطر کردن و پشتکار است.

کارسراد[۱۲۲] (۲۰۰۷) کارآفرینی را چنین تعریف می‌کند: کارآفرینی تعقیب و شناسایی فرصت، تغییر سریع وضع اخیر، استفاده از منابع و افراد دیگر، تصمیم گیری چند مرحله ای و تلاش برای خلق ارزش‌های جدید است.وی می‌گوید کارآفرین فرد مستقل، نوآور، ایده آل گرای و خلاق است.او همکاری کننده است و انگیزه بالا برای سخت کار کردن، آموختن و تجربه کردن مسائل جدید و متفاوت دارد.همچنین قدرت ریسک یک کارآفرین بیشتر از افراد متخصص در رشته‌های دیگر است و در این زمینه هرگز نباید عنصر اصلی، یعنی ضمیر و طبیعت کارآفرین را که اصلی ترین عامل متمایز بودن وی از افراد دیگر است را فراموش کرد.

شلدز[۱۲۳] (۲۰۰۷) می‌گوید:کارآفرینی هرگز تنها به معنای خلق کار نیست و اگر اینگونه استنباط گردد، اشتباه بزرگی صورت گرفته است. کارآفرینی ایده ای کامل است که با تغییر و دگرگونی ترکیب می شود و نیز جنبه رقابتی بسیار شدیدی را در روح خود دارد زیرا ساختار بازار را دستخوش تغییرات بسیار می‌کند و موفقیت آن بستگی مستقیمی به انرژی و علاقه افرادی دارد که ایده های خود را به طرح های کارآفرینانه تبدیل می‌کنند(قیدر و فراستی،۱۳۸۹: ۲۲).

گلداسمیت[۱۲۴] (۲۰۰۸) اذعان می‌دارد کلمه کارآفرینی از نظر لغوی به معنای ” عبور از میان یا قرار گرفتن در میان چیزی می‌باشد” که در تجارت به معنای عبور از موانع تجاری و پیشبرد اهداف کاری تلقی می‌گردد.

مرکز تحصیلات عالی کارآفرینی (۲۰۰۸) کارآفرینی را اینچنین تعریف کرد.کارآفرینی عبارت است از: توانایی‌های فردی که موجب می‌شوند ایده ها به اعمال تبدیل گردند.این توانایی ها و خصوصیت فردی شامل: خلاقیت، نوآوری، خطرپذیری،‌ توانایی طرح ریزی و مدیریت پروژه برای دستیابی به اهداف است(قیدر و فراستی، ۱۳۸۹: ۲۱).

۲-۲-۲٫ تعریف کارآفرین

کارآفرینان هر مشکل را شامل دو جزء ” خطر و فرصت ” می دانند و معتقدند برای رسیدن به راه حلی خلاق لازم است هم خطرها و هم فرصت‌های مسئله دقیقا شناخته شود (البته کانون توجه شان به سمت فرصت هاست).برای این منظور هم از دیدگاه یک کارآگاه به مسئله نگاه می‌کنند (برای کشف خطرها) و هم از دیدگاه یک محقق (برای کشف فرصت‌ها)(صمدآقایی، ۱۳۷۸: ۳۲).

از نظر اقتصاد دانان، کارآفرین کسی است که منابع، نیروی کار، مواد و سایر دارایی ها را با هم ترکیب می‌کند تا ارزش آن ها را نسبت به قبل بیشتر نماید.همین طور کسی است که تحولات، نوآوری ها و نظم جدیدی را بنیان می نهد (هیسریچ و مایکل پی، ترجمه فیض بخش وتقی یاری، ۱۳۷۹: ۹).

کانتیلون[۱۲۵]، اقتصاد دان و نویسنده برجسته قرن هفدهم، به تدوین نظریه های مرتبط با کارآفرینی پرداخت. وی، کارآفرین را فردی ریسک پذیر معرفی کرد. او معتقد بود:” کارآفرین کالا و محصولات را با قیمت مشخصی می خرد و به قیمت نامشخصی می فروشد، ‌بنابرین‏ در یک جو مخاطره آمیزی کار می‌کند”(پرداختچی و شفیع زاده، ۱۳۸۵: ۱۲).

کارآفرین فردی است که تصور یا ایده ای را اخذ کرده و آن را به واقعیت تبدیل می‌کند.کارآفرینان قهرمانان فرآیندهای جدید هستند و مهندسان تغییر و تحول محسوب می‌شوند. آن ها عاملان تغییر هستند، ایده های نوآورانه برای کسب و کار ارائه می‌کنند و به توسعه و پیشرفت این ایده ها کمک می‌کنند. (پرداختچی و شفیع زاده، ۱۳۸۵: ۱۴).

    1. Lauer ↑

    1. Dale ↑

    1. Bygrave ↑

    1. Khanka ↑

    1. Ismail ↑

    1. Dutcher ↑

    1. Harrison ↑

    1. Hornaday & Aboud ↑

    1. Mckeran & Flannigan ↑

    1. Field & Abelson ↑

    1. Bovee ↑

    1. Ekval ↑

    1. Harrington ↑

    1. Hoyle ↑

    1. Ghiselin ↑

    1. Mednick ↑

    1. Kaiser ↑

    1. Stein ↑

    1. Mayer & Weisberg ↑

    1. Taylor ↑

    1. Vernon ↑

    1. Sterenberg ↑

    1. Edwards ↑

    1. Stoner ↑

    1. Luthans ↑

    1. Oldham & Cumming ↑

    1. Lussier ↑

    1. Preparation ↑

    1. Investigation ↑

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:12:00 ب.ظ ]




اغلب کارشناسان بحث از سیاست‌گذاری فرهنگی و حضور دولت در فرهـنگ را به اوایل سال ۱۹۶۷ بازمـی‌گردانند. «رنه مائـو دبیر کل وقـت یونسکو (به عنوان بازوی فرهنگی جامعه ملل) بر ضرورت مداخله دولت در فراهم آوردن امکان حضور و شرکت همه افراد جامعه برای استفاده از فرهنگ، تأکید کرد. اگرچه او تأکید کرده بود که دولت نباید جهت تلاش‌های آفرینندگان مذهبی را تعیین کند یا بر تلاش‌ها محدودیت‌هایی را تحمیل کند. به عقیده او دولت باید با وسایل عظیم و قدرت در همه جا حضور خود را در خدمت توسعه فرهنگی و فراهم‌آوری بیشترین میزان شرکت مردم در دستاوردهای فرهنگ قرار دهد».[۱۰]

«رنه مائو که در کنفرانس ونیز در مراسم افتتاحیه آن سخنرانی می‌کرد مداخله مسؤولان دولتی ـ در تمام سطوح ـ در امور فرهنگی را ‌بر اساس دو موضوع اساسی استوار دانست:

۱-حق دستیابی به فرهنگ این وظیفه را برعهده مسؤولان قرار می‌دهد که اطمینان یابند افراد وسایل لازم برای اعمال این حق را دارند.۲-پیوند بین توسعه فرهنگ و توسعه عمومی»[۱۱]

از این‌رو دولت موظف به حضور در عرصه فرهنگ است. ‌بنابرین‏ ضرورت حضور دولت را باید در چند موضوع دید که در ذیل به بررسی آن‌ ها پرداخته خواهد شد:

الف: «حق استفاده از فرهنگ:حق برای فرهنگ یک کلید بنیادین در سیاست‌گذاری فرهنگی است. در سال ۱۹۴۸ زمانی که جامعه ملل تأسیس شد، اعضای آن بیانیه‌ای را تحت عنوان بیانیه جهانی حقوق بشر منتشر کردند، که بیان می‌داشت: “هر کس به صورت آزاد حق مشارکت در زندگی فرهنگی جامعه را دارد”.چنان‌که پیش‌تر ذکر شد، رنه مائو دبیر کل وقت یونسکو ،این حق را در حوزه های نهادی، مدیریتی و مالی سیاست‌گذاری فرهنگی وسعت بخشید.این سخن بدین معنا نیست که حق بشری جدیدی (حق فرهنگی) را اظهار کرده باشند بلکه نشان دهنده آن است که به صورت فراگیری بر ارزش و منزلت آن طی زمان افزوده شده است. اگر هر کس به عنوان بخشی حساس در جایگاه خود به ‌عنوان یک انسان، حق سهیم شدن در میراث فرهنگی و فعالیت‌های فرهنگی جامعه را داشته باشد وظیفه ‌پاسخ‌گویی‌ را برای حاکمان این جوامع در پی خواهد داشت و یکی از وظایف حاکمان، فراهم آوردن زمینه‌ها و ابزار مناسبی برای مشارکت انسان‌ها در این حوزه است.

بر این اساس هر کس حقی نسبت به فرهنگ دارد. همان گونه که حقی برای آموزش دیدن و کار کردن دارد. این امر و فهم این‌گونه ‌به این موضوع ،وظیفه فراهم‌آوری زمینه‌ها و ابزار مشارکت فرهنگی را ایجاد می‌کند که خود زمینه‌ساز تلاش جهت وضع قوانینی از سوی حاکمان در سطح جهان در دهه های‌اخیر، به ‌منظور حفظ منافع عمومی در توسعه فرهنگی را به دنبال داشته است. محق بودن نسبت به فرهنگ و استفاده از آن‌طبق تعریف بیانیه ی‌ حقوق بشر، اساساً درباره حفظ و پاسداشت خلاقیت‌ها و سنن‌بشری است. حق یک فرد برای فرهنگ آن است که او حق دارد از فرهـنگ ‌و فرآورده‌های آن که مبتنی بر ارزش‌هـای‌ او است، لذت ببرد و این‌که او بخواهد این فرهنگ ‌و علم ‌او‌ بدون‌دخالت دولت پیشرفت‌ کند، از حقوق بشری ‌اوست. طبق‌ قانون ‌بین ‌المللی ‌حقوق بشر، حکومت‌ ها ملزم به پیشبرد و حفظ فعالیت‌ های فرهنگی و مصنوعات بشری به‌ خصوص،آن‌ هایی که دربردارنده ارزش‌های جهانی هستند ، می‌باشند.[۱۲]»از جمله حقوقی که یک انسان نسبت به فرهنگ دارد را می‌توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

۱-«حق شرکت در زندگی فرهنگی: در تعریف زندگی فرهنگی باید گفت که زندگی فرهنگی آن زمان و هزینه‌ای است که از سوی افراد برای استفاده از کالاهای فرهنگی و خدمات فرهنگی و شرکت در فعالیت‌های فرهنگی صرف می‌کنند. از جمله این کالاها، خدمات و فعالیت‌ها را می‌توان به رادیو، تلویزیون، نمایش‌ها، برنامه های تفریحی، نشریات، کارکردهای مذهبی، گذران اوقات فراغت و … اشاره کرد.«آگوستین ژیرارد در تعریف زندگی فرهنگی می‌آورد: منظور از زندگی فرهنگی، نحوه‌ای است که مردم از وقت روزانه و پول خود استفاده می‌کنند. تمامی زندگی فرهنگی را می‌توان جزو وقت آزاد افراد به حساب آورد. ‌بنابرین‏ زندگی فرهنگی مفهومی اقتصادی پیدا می‌کند و در مصرف خانوار به آن بودجه اوقات فراغت می‌گویند.[۱۳]»

۲- «حق بهره‌بردن از منفعت‌های توسعه علمی.۳- حق فردی جهت حفظ و بهره‌برداری از منافع مادی و معنوی برآمده از تولیدات علمی، ادبی و هنری که خود او ایجاد ‌کرده‌است.۴- حق آزادی از دخالت دولت در فعالیت‌های علمی و ابتکار.۵- حق حفاظت از آثار و نتایج به جای مانده از گذشته .حفظ فرهنگ که در قانون حقوق بشر دربردارنده دو مفهوم است، نخست؛ حق مردم جهت فعالیت و ادامه دادن به سهیم بودن در سنت‌ها و فعالیت‌ها. دوم؛ حفظ فرهنگ در قانون بین‌المللی که دربردارنده تعقیبات علمی، ادبی و هنری جامعه است.۶- حق نسبت ‌به این که یک فرد از توسعه فرهنگ مطمئن باشد.دولت‌ها دارای این الزام هستند که قدم‌های اساسی را در جهت توسعه، انتشار و ترویج علم و فرهنگ بردارند تا بتوانند فهم عمومی را از این حق مطمئن سازند.۷- حق مصون ماندن از اعمال مضر فرهنگی.[۱۴]»

حفظ آثار فرهنگی، حفظ حقوق معنوی و مادی آثار هنری و علمی افراد و سایر مواردی که ذکر آن‌ ها رفت از جمله مسایلی هستند که نیازمند دستگاه و سامانه‌ای است که توانایی آن را داشته باشد این وضعیت را تداوم بخشد، هزینه مورد نیاز آن‌ ها را تأمین کند و از همه مهم‌تر خط‌مشی‌هایی را تدوین کند که دربردارنده همه حقوق بالا باشد. لذا حضور دولت را به عنوان قدرت برتر در بین گروه‌ها و سازمان‌های اجتماعی و دارنده ابزار عمل، توجیه می‌کند.
ب: توسعه فرهنگی: یکی دیگر از موضوعاتی که ضرورت حضور دولت در عرصه فرهنگ را ایجاب می‌کند، توسعه فرهنگی است.توسعه فرهنگی نماد تحول و نشانه دگرگون شدن در زندگی فرهنگی و روابط آن با سایر شکل‌های توسعه است. توسعه فرهنگی «فرآیندی است که طی آن با ایجاد تغییراتی در حوزه های ادراکی، شناختی، ارزشی و گرایشی انسان‌ها، قابلیت‌ها و باورهای او شخصیت ویژه‌ای را از آن‌ ها به وجود می‌آورد که حاصل این باورها و قابلیت‌ها، رفتارها و کنش‌های خاصی است که مناسب توسعه است. از سوی دیگر توسعه فرآیندی است که در آن سنت‌ها و تجارب گذشته از نو و ‌بر اساس نیازها و شرایط تازه بازاندیشی و بازسازی می‌شوند.[۱۵]»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:12:00 ب.ظ ]