آخرین عنصر بصری که از آن یاد می­ شود رنگ است. رنگ از اجزای مهم رسانه­های دیداری ‌می‌باشد که نقش مهمی در انتقال مفاهیم دارد و باعث خوشحالی، دلسردی، هیجان، آرامش و ناآرامی در افراد می­ شود.

وجود سایه­ روشن برای دیدن امری حیاتی است و در نتیجه به مسئله بقای انسان مربوط می­ شود، ولی رنگ بیش از همه با عواطف و احساسات بشر نزدیکی دارد. اگر بگوییم رنگ مثل تزئین غذاست شاید درست باشد، ولی کافی نیست. رنگ در واقع حاوی اخبار و اطلاعات زیادی نیز هست و از این جهت برای کسانی که در کار ارتباط بصری هستند واجد اهمیت است. همه ما به تاثیر و معنای خاصی که از رنگ سبزه­زار، آسمان، گل‌ها، دریا و غیره حاصل می­ شود واقفیم. معانی دیگری نیز از رنگ ها تداعی می­شوند که حالت سمبلیک دارند، مثل رنگ قرمز، آبی، سبز یا آبی مثلا قرمز دارای معانی است که در محیط زیست یافت نمی­ شود نظیر: خطر، فوریت یک امر، انقلاب، مبارزه، و عصبانیت. هر رنگ دارای معانی بسیاری است که برخی از آن ها راه تداعی با یک چیز طبیعی و برخی دیگر از طریق رمزی دارای معنا شده اند. در نتیجه، رنگ در آموزش سواد بصری اهمیت بسیاری می‌یابد (داندیس، ۱۳۹۱، ص۸۲). با بهره گرفتن از رنگ و کمک به کمک مخاطب در فهم موضوع­های موجود در صفحه­های کتاب ‌می‌توان میزان کارایی، تصمیم ­گیری و قدرت تشخیص فرد را افزایش داد. رنگ از جمله عناصری است که می ­تواند به طور قابل ملاحظه­ای جهت جلب توجّه، ایجاد حال و هوا، افزایش روشنی و برجستگی، ایجاد یک رمز، برچسب­زنی­ چیزها و تأکید در کتاب­های درسی به کار رود (بندر[۳۷]، ۲۰۰۳).

رنگ­ها از سه نظر قابل بررسی و تحقیق هستند: اول از نظر نوع رنگ یا کروما[۳۸]. تعداد رنگ‌ها از نظر نوع از صدها نیز تجاوز می­ کند. رنگ­های مربوط به یک گروه یا خانواده دارای خاصیت­های مشابه­اند. در میان رنگهای بی­شمار سه رنگ را به عنوان رنگ اصلی ‌می‌توان معرفی کرد : زرد، قرمز و آبی. هریک از رنگ­های اصلی دارای کیفیاتی ویژه­اند. زرد، رنگی است که بیش از همه به نور و گرما نزدیک است.

تحرک و حالت عاطفی بیش از همه در رنگ قرمز مشاهده می شود و بالاخره آبی دارای حالتی ملایم و بی­حرکت است. در یک اثر بصری، به نظر می­رسد که، رنگ قرمز و زرد حالت انبساط و گسترش دارند، حال آنکه رنگ آبی حالت انقباض و سکون دارد. علت برجسته به نظر رسیدن رنگ زرد و قرمز در زمینه یک اثر و تورفتگی عمق­دار جلوه کردن آبی همان کیفیت ذکر شده است. حال اگر رنگ قرمز را با آبی مخلوط کنیم از حالت تحرک آن کاسته می­ شود و زرد نیز در ترکیب با آبی ملایم می­گردد، و مخلوط کردن زرد با قرمز به حرارت و تحرک آن می افزاید.

ساختمان کامل رنگ­ها را معمولا با کشیدن چرخه رنگ نمایش می­ دهند. ‌به این ترتیب که سه رنگ اصلی را به فواصل مساوی روی چرخه قرار می دهندو فواصل بین آن­هارا با درجات مختلف مخلوط شده آن ها پر می‌کنند. ‌به این صورت رنگ­های بسیار پدید می‌آید. رنگهای اصلی را اصطلاحأ رنگ­های اولیه می­نامند، و حد فاصل بین هر دو رنگ اصلی را رنگ­های ثانویه می­خوانند. ‌به این ترتیب رنگ­های ثانویه عبارتند از نارنجی که حد فاصل زرد و قرمز است و بنفش که بین قرمز و آبی است که سبز میان زرد و آبی قرار گرفته است (شکل۴-۲).

شکل ۴-۲٫ طیف رنگ­های اصلی و فرعی

جنبه دوم قابل بررسی درباره رنگ میزان اشباع[۳۹] بودن آن است. منظور از اشباع بودن رنگ، میزان خلوص نسبی آن است. وجود خاکستری یا سیاه رقیق شده باعث کاهش خلوص می­ شود، اصطلاحاً به حالت ناخالصی در رنگ­ها، لفظ چرک اطلاق می­گردد. رنگهای چرک در مقایسه با رنگ اشباع شده دارای درخشش و وضوح بسیار کمتری هستند. ولی رنگ­های اشباع شده یا خالص بسیار ساده و جذاب اند، این نوع رنگ بیشتر مورد توجه کودکان قرار می‌گیرد و نیز در هنرهای فولکو یا بومی اقوام مختلف، بیشتر از رنگ های تند و خالص یعنی رنگ­های اشباع شده استفاده می­ شود. هرچه درجه اشباع رنگ بالاتر باشد حامل بار عاطفی بیشتر و تندتری است و هرچه از میزان اشباع بودن آن بکاهیم، که در نهایت به یک اثر غیر رنگی سیاه و سفید می‌رسیم، بار عاطفی رنگ را ملایم تر و آرام تر بیان کرده­ایم. در نتیجه انتخاب میزان اشباع بودن رنگ بستگی به منظور و غرض خاصی دارد که طراح در ارتباط بصری دنبال می­ کند.

سومین مطلبی که درباره رنگ باید بررسی شود به جنبه غیر رنگی آن مربوط می‌گردد، و آن عبارت است از میزان درخشندگی آن. در اینجا باید تأکید کنیم که مقدار وجود یا فقدان درخشندگی رنگ هیچ­گونه تأثیری در تاریک-روشنی آن ندارد؛ تاریک – روشنی یا رنگ­مایه همیشه ثابت است، سوای آنکه رنگ در آن با چه درخششی جلوه کند.

بهترین مثال برای نشان دادن این موضوع تصویری است که در تلویزیون رنگی دیده می­ شود، می­دانیم که در این نوع دستگاه، دگمه ای برای افزودن یا کاستن درخشندگی رنگ وجود دارد، و هنگامی که از درخشندگی رنگ تصویر می­کاهیم در واقع به نحوی رنگ از روی تصویر می­پرد و به جای آن به تدریج تصویری سیاه و سفید با میزان تونالیته یا رنگمایه ثابت جایگزین تصویر رنگی می­ شود. با مشاهده این پدیده متوجه می­شویم که ‌می‌توان با حفظ رنگ­مایه به صورت ثابت بر درخشندگی رنگ در تصویر افزود یا کاست.

هرگاه انسان به تصویری مدتی خیره شود پیامدی بصری و فیزیولوژی به همراه خواهد داشت که منجر به پدید آمدن نوعی تصویر ذهنی خاص می­گردد. مثلاً اگر در مکانی روشن برای مدت قابل توجهی به یک شیء بی­حرکت خیره شویم، و سپس بلافاصله به یک صفحه ساده نگاه کنیم و یا چشمان خود را ببندیم تصویر منفی همان شیء پیش رویمان ظاهر می­ شود. چنین پدیده­ای ‌در مورد رنگ­ها با سایه – روشن­های مختلف نیز اتفاق می ­افتد. برای سهولت ادامه بحث، آن تصویر ذهنی را پس – تصویر[۴۰] می­نامیم. نظریه معروف مونسل[۴۱]، درباره رنگ ‌بر مبنای‌ همین پدیدۀ بصری قرار گرفته است. رنگِ مخالف یا مکمل هر رنگ در چرخه رنگ دقیقاً همان رنگی است که به هنگام وقوع پَس- تصویر، دیده می شود. برای مثال وقتی برای مدت زمانی کافی به رنگ زرد خیره شوید و سپس به صفحه­ای ساده و خالی نگاه کنید رنگ بنفش در مقابل چشمانتان ظاهر می شود. (شکل۵-۲).

شکل ۵-۲٫ با خیره شدن به مربع زرد رنگ برای چند ثانیه و سپس نگاه کردن به قسمت سفید صفحه، مکمل آن که رنگ بنفش است ظاهر می­ شود.

از این پدیده یک نتیجه دیگر نیز ‌می‌توان گرفت. می­دانیم که رنگ زرد نزدیک­ترین رنگ به سفید است و رنگ بنفش نزدیک­ترین رنگ به سیاه، در نتیجه مشاهده می­ شود که پس- تصویر در این مورد، نه فقط از لحاظ رنگ­مایه، تیره­تر از تصویر است، بلکه اگر قرار باشد تصویر و پس- تصویر آن را با یکدیگر مخلوط کنیم، و محصول آن را از لحاظ رنگ­مایه یا تاریک- روشنی بسنجیم ، مشاهده می­ شود که نتیجه از این نظر برابر است با حد وسط رنگ­مایه های سیاه و سفید، یا متوسط کامل سیاه و سفیدی، به همین ترتیب پس – تصویر رنگ قرمز، که خود از لحاظ رنگ­مایه در حد وسط سیاه و سفیدی قرار دارد، رنگ مکمل سبز خواهد بود که از نظر رنگ­مایه مثل قرمز در همان حد متوسط است. از اینجا ‌به این نتیجه می­رسیم که رنگ­های مکمل نه فقط از لحاظ رنگی یکدیگر را خنثی ‌می‌کنند، بلکه مخلوط آن ها از نظر رنگ­مایه به میزان متوسط و میانه سیاه و سفید خواهد بود، یعنی معادل پنجاه درصد سیاه و پنجاه درصد سفید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...