در دیدگاه روابط شیء فرد متوجه تاثیر برون فکنی‌ها و خاطرات ناکام شده در دوران کودکی و طرز برخورد با دیگران می شود. گاهی افراد در برخوردها برای کسب رضایت دیگران، روابط خانگی را آشفته می‌کنند. بدین ترتیب درمانگران معتقدند مردم، در زمان حال به طور ناخودآگاه به شخص دیگری وابسته اند که به احتمال زیاد در این وابستگی بر اساس انتظارات شکل گرفته در زمان کودکی پایه ریزی شده است(کار، ۱۳۸۴).

نظریه دلبستگی

نظریه دلبستگی دیدگاهی است که به تقابل فرایندهای درون فردی و میان فردی می پردازد. در این نظریه فرض بر این است که تمام روابط میان فردی از تولد تا مرگ، بر شکل دهی به خصایص شخصیتی درون فردی اثر گذارند. از سوی دیگر خصایص شخصیتی درون فردی نیز تاثیری مهم بر فرایندهای میان فردی بعدی خواهند داشت. ‌بنابرین‏ مسئله اصلی در روابط آشفته، در دسترس نبودن و ناپاسخگویی هر همسر به نیازهای هیجانی دیگری است (حسینی، ۱۳۹۰).

به گفته بالبی (۱۹۸۲؛ به نقل از حسینی، ۱۳۹۰) «سیستم رفتارهای دلبسته گونه» نظامی است که آدمیان را در تمام سنین برای مجاورت طلبی با افراد محبوب بر می انگیزد. مجاورت طلبی به سوی کسانی که دلبسته ایشانیم، ابزاری است که «خود» را در مقابل تهدیدها و تنش‌ها محافظت می‌کند. انواع سبک‌های دلبستگی بزرگسالان عبارتند از :

سبک دلبستگی ایمن: این افراد با دیدگاهی مثبت درمورد خود و دیگران مشخص می‌شوند دارای روابط عاطفی ارزشمندی هستند و معتقدند این روابط تاثیر عمده ای بر شخصیتشان دارد. به طورکلی آن ها نگران طرد شدن از سوی دیگران نیستند.سبک دلبستگی اجتنابی: این افراد که دیدی مثبت درمورد خود و منفی ‌در مورد دیگران دارند به شدت از برقراری یک ارتباط صمیمانه گریزانند و معتقدند در زندگی نیازی به آن ندارند. خواهان حمایت دیگران نیستند و به شدت تمایل به عملکرد مستقلانه دارند.سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا (اضطراب – دوسوگرایی): دلبستگی این بزرگسالان حاصل تلاقی دیدگاه منفی درمورد خودشان با دیدگاه مثبتی است که درمورد دیگران دارند. به منظور دستیابی به پذیرش و تأیید دیگران میل زیادی به برقراری روابط نزدیک و صمیمانه با آنان دارند و از سویی برای دستیابی به امنیت و عاطفه مورد نیازشان تمایل شدیدی برای خنثی کردن آن دارند.

بزرگسالانی با این سبک دلبستگی به دلیل احساس عدم شایستگی ای که نسبت به خود تجربه می‌کنند عمدتاً در جریان روابط صمیمانه شان اضطراب وتکانشگری بسیاری را تجربه کرده و دائما نگران طرد شدن از جانب شرکای ارتباطی شان هستند.سبک دلبستگی بیمناک: این گروه با ارزیابی منفی درمورد خود و دیگران مشخص می‌شوند تاریخچه ای از ضربات عاطفی حل نشده که ممکن است از دست دادن والدین سوءرفتار فیزیکی یا جنسی را نیز شامل می شود در سابقه این افراد به چشم می‌خورد به شدت ‌در مورد فقدان‌ها نگران اند و غالبا ‌در مورد آن ها عقاید غیرمنطقی دارند. اگر چه به ایجاد روابط نزدیک با دیگران تمایل دارند اما درعین حال نسبت ‌به این روابط بی اعتماد اند و آن را آسیب رسان ارزیابی می‌کنند(سمپتون ورهولز ۲۰۰۴، به نقل از ابراهیمی، ۱۳۸۷).

نتایج مطالعات نشان می‌دهد که زوج‌هایی با سبک دلبستگی ایمن از مشکلات زناشویی کمتر مشکلات بین شخصی کمتر و سطح شادکامی و ررضایت زناشویی بیشتری نسبت به زوج‌هایی واجد سبک‌های دلبستگی اجتنابی و دو سوگرا برخوردارند(بشارت و دیگران ۱۳۸۰، به نقل از عدالتی شاطری، ۱۳۸۸).

زوج درمانی هیجان مدار

این درمانگران معتقدند که انسان‌ها عمیقا به وسیله تجربیات هیجانی شکل می گیرند و سازمان می‌یابند و هیجان نیروی خلاق و سازمان دهنده در زندگی افراد است. ‌بنابرین‏ این درمان به دنبال آن است که هوش هیجانی درمانجو را تقویت کند. تا بدین ترتیب به درمانجو کمک کند حالت‌های هیجانی خود و دیگران را تشخیص داده و از آن‌ ها برای حل مشکلات و تنظیم رفتار استفاده کند (پروچاسکا و نورکراس، ۱۳۸۷).

نظریه نظام‌های خانواده (بوئن)

رویکرد موری بوئن را که نظریه نظام‌های خانوادگی نامیده می شود، می توان پلی دانست میان دیدگاه‌های روان پویشی و چشم اندازهای محکم تر سیستم‌ها. نظریه بوئن مبتنی بر دیدگاه‌های نظام‌های طبیعی است که آدمی را محصول فرایندی تکاملی می‌داند در عین حال، واجد ویژگی‌هایی است که در تمامی فرایندهای طبیعی حضور دارند۰گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۱۳۸۸). هم بوئن و هم هندریکس هر دو، ارتباطات را یک جنبه قاطع از طبیعت و سیر تکاملی قلمداد می‌کنند(هندریکس و همکاران، ۲۰۰۵) بوئن فرایندهای ارتباطی را قسمتی از یک گرایش تکاملی بزرگتر که بخش‌های مختلف یک سیستم در یک کارکرد یا ارگانیسم ثابت را اتصال می‌دهند محسوب می‌کند(کر و براون، ۱۹۹۸، به نقل از هندریکس و همکاران، ۲۰۰۵). بوئن عقیده دارد بسیاری از گرایش‌های خودکار ما در موقعیت‌های اجتماعی همانند برنامه ریزی‌های زیستی درون ما از طریق تاریخچه تکاملی مان واکنش نشان می‌دهد. واکنش‌های خودکار ما از سیستم لیمبیک سرچشمه می‌گیرد در این زمینه هندریکس نیز فرایندهای تصویر سازی را به دستگاه خودکار و پایه ریزی شده در عملکرد ناخودآگاه مغز قدیم قلمداد می‌کند(هندریکس، ۱۹۹۲؛ هندریکس و همکاران، ۲۰۰۵)

پیروان بوئن معتقدند که آدمیان گرایش به آن دارند که سبک ارتباطی آموخته شده در خانواده مبدأ خویش را در همسر گزینی و سایر روابط مهم تکرار کنند و الگوهای مشابهی را به فرزندان شان انتقال دهند(گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۱۳۸۸) و در واقع به اعتقاد هندریکس نیز همان ارتباطات کودکی با مراقبان اولیه است. برای هر دو نظریه پرداز یک هدف درمانی هست اینکه خودکارتر از واکنش‌های پایه ریزی شده زیستی مان عمل شود(هندریکس و همکاران، ۲۰۰۵)

آسیب شناسی در درمان مبتنی بر تصویر سازی ارتباطی

هندریکس(۱۳۸۲) پیرامون آسیب شناسی روابط زوجین با فروید که طبیعت هدفمند را تلاشی در جهت حل و فصل کار ناتمام گذشته می‌دانست موافق است. در اصل تصویر ذهنی مجموعه تصاویر است از افرادی که در کودکی تاثیر بسزایی روی فرد گذاشته اند. این افرادممکن است، مادر، پدر، یکی از برادر، خواهرها، پرستار یا فامیل نزدیک باشد. صرف نظر از اینکه چه کسانی باشند، بخشی از مغز فرد همه چیز را ‌در مورد انان ثبت ‌کرده‌است.

نظریه پردازان تصویر سازی ارتباطی بیان می‌کنند که هر شخص در بدو خلقتش، زندگی را متصل و در پیوند با تمام جنبه‌های خود آغاز می‌کند. هر فرد یک کل است و یکپارچگی با همه چیز را تجربه می‌کند. مشکلات انسان از آن جا شروع می شود که این پیوند ضروری میان اجزاء گسیخته می‌گردد. از جمله مهمترین و اساسی ترین عاملی که موجبات گسست یکپارچه را فراهم می‌کند، رفتارهای ناهشیار والدین است شیوه های فرزند پروری والدین، عموما به شیوه های ناهشیارانه از حفظ و ابقاء اتصال اولیه کودک به هستی حمایت نمی کنند و پیوندهای بالقوه ی ذات او با جنبه‌های ذکر شده را از هم باز می‌کنند(حسینی، ۱۳۸۹).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...