۲-نظریه های مبتنی بر علل بر انگیزاننده‌ی رفتار

نظریه های انتظاری ‌در مورد انجام تکالیف توفیق آمیز تبیین قابل قبولی ارائه می‌دهند ولی ‌به این پرسش نمی پردازند که چرا و به چه دلیل فرد درگیر دستیابی به توفیق در کارها و تکالیف مختلف می‌شود، زیرا دست فرد نیست که به توفیق در انجام یک تکلیف اطمینان داشته باشد ولی به انجام آن مبادرت نورزد.پرداختن به چرایی درگیر شدن با عمل، هدف نظریه های مبتنی بر علل بر انگیزاننده‌ی رفتار است.

الف- نظریه های معطوف به انگیزش درونی

بر اساس این گونه نظریه ها فرد از درون بر انگیخته می‌شود و از توفیق در انجام یک تکلیف لذت می‌برد در حالی که وقتی برای انجام کاری از بیرون بر انگیخته شده باشد مثل یک ابزار عمل می کند و اسیر و وابسته به پاداش و نتیجه‌ای است که در پایان کار به دستش می‌رسد. نظریه های خود تعیین گری و احساس وجد و شوق در شمار نظریه های معطوف به انگیزش درونی‌اند. به باور الکس و ویکفیلد نظریه های خود تعیین گری و وجد یا شوق را می‌توان دو روی یک سکه دانست تفاوت آن‌ ها فقط در این است که نظریه خود تعیین گری بر نیازهای ذاتی، فطری و نظریه وجد بر تجربه‌ ذهنی[۱۵۲] و احساس تکیه دارد.

ب-نظریه های مبتنی بر علاقه

اساس این نظریه ها بر وجود علاقه به عنوان علت درگیر شدن با یک تکلیف به ویژه در زمینه‌ی انگیزش پیشرفت است. معمولاً انگیزه های شخصی[۱۵۳] و انگیزه های موقعیتی[۱۵۴] از یکدیگر تفکیک می‌شوند. به باور شیفرد علاقه های شخصی بیان گر جهت گیری‌های نسبتاً پایدار و ثابت فرد در برخی از زمینه ها می‌باشند در حالی که علاقه های موقعیتی حالت‌های کلی و جهان شمولیند که به علت برخی ویژگی‌های یک کوشش یا تکلیف بر انگیخته می‌شوند. در علاقه های شخصی نیز دو مؤلفه از یکدیگر متمایز شده‌اند گرایش احساس وابسته[۱۵۵] و گرایش ارزش وابسته[۱۵۶]. گرایش احساس وابسته رجوع به احساسی دارد که فرد درباره‌ عمل یا موضوع خاصی تجربه می‌کند مانند احساس درگیر شدن که با احساس وجد یا شوق یا تهییج شدن همراه است. منظور از گرایش ارزش وابسته معنایی است که فرد به موضوعی می‌دهد به عنوان مثال اگر دانشجویی به ریاضیات معنی خاصی بدهد زیرا ریاضیات به او کمک خواهد کرد تا شغل خوبی به دست آورد نمی‌توان گفت او به ریاضیات علاقه‌ خاصی دارد، علاقه‌ او به ریاضیات از نوع گرایش ارزش وابسته است. منشأ برخی رفتارهای انسان علاقه های احساس وابسته است و برخی دیگر احساس‌های ارزش وابسته است.

ج-نظریه های هدفی

محور مورد تأکید این نوع نظریه ها هدف و رفتارهای معطوف به دستیابی بر آن است. نظریه پردازان و پژوهش گران متعددی به هدف‌های پیشرفت به ویژه نزد کودکان پرداخته‌اند و رویکردهای مختلفی را پدید آورده‌اند از جمله نیکولز و همکاران دو طرح مختلف در جهت گیری هدفی را توصیف می‌کنند هدف‌های من درگیر[۱۵۷] و هدف‌های تکلیف درگیر[۱۵۸]. دانش‌آموزان یا افراد دارای اهداف من درگیر می خواهند لیاقت ها و توان مندیهای آن‌ ها از طرف دیگران خوب ارزشیابی شود و ارزشیابی‌های منفی را نادیده می انگارند. پرسش‌هایی از خود مانند آیا باهوش به نظر می رسم یا آیا می‌توانم بهتر و برتر از دیگران باشم بیان گر هدف‌های من درگیر می‌باشند. برعکس افرادی که هدف‌های تکلیف درگیر را پی گیر می‌باشند بیشتر معطوف به یادگیری و دستیابی به تبحر در تکالیفند و پرسش‌های آن‌ ها از خود چنین است: چگونه می‌توانم این تکلیف را به انجام رسانم؟ چه چیزی یاد خواهم گرفت؟ چه چیزی اضافه خواهد شد و مواردی از این دست. وقتی هدف من درگیر مورد نظر است کودکان می خواهند برتر از دیگران باشند به همین دلیل بیشتر درگیر تکالیفی می‌شوند که آن‌ ها را بهتر می دانند، برعکس کودکان پی گیر هدف‌های متمرکز بر تکلیف بیشتر تکالیفی را انتخاب می‌کنند که چالش برانگیز و سختند. از نظر آن‌ ها پیشرفت شخصی مهمتر از برتری بر دیگران است.

۳-نظریه ادغام گر سازه‌های انتظار ارزش

بر حسب الکس و ویکفیلد مدل‌های نظری متعددی در این گروه قرار می گیرند که عبارتند از: نظریه اسنادی واینر، نظریه جدید انتظار ارزش و نظریه خود رضایت مندی.

الف-نظریه اسناد واینر که اساس آن بر چگونگی تفسیر علی فرد از نتیجه و حاصل کار خویش است به باور واینر اسناد علی فرد که شامل علت یابی از نتیجه‌ کار خود فرد می‌باشد باورهای انگیزشی او را می‌سازند و روی انگیزه های او ‌در مورد پیشرفت‌های بعدی اثر مهمی دارند.

ب-نظریه های جدید انتظار ارزش و مدل‌های مختلف آن: اساس مدل‌های نظری در این نظریه بر انتظار نتیجه مشابه با مدل انتظار در نظریه اتکینسون و نیز باور فرد ‌در مورد ارزش تکلیف می‌باشد. با وجود مشابهت بسیار با مدل اتکینسون مدل‌های نظری مبتنی بر انتظار ارزش به دو دلیل از آن متمایز می‌گردند، نخست آن که انتظار و نیز ارزش توسعه یافته ترند در این معنا که هر دو مؤلفه به عوامل متعدد روانی اجتماعی و فرهنگی ارجاع داده می‌شوند که می‌توانند روی انتظار و ارزش تأثیر داشته باشند. دوم آن که برخلاف نظریه اتکینسون انتظارها و ارزش ها به نحوی مثبت با یکدیگر ارتباط داشته و همبستگی مثبتی میان آن‌ ها فرض شده است.

ج-نظریه خود رضایت مندی: این نظریه سازه‌های توانایی وابسته و ارزش وابسته را به رفتار برانگیخته در موقعیت‌های آموزشی ارتباط می‌دهد ولی افزون بر آن به ویژه سلامت روانی فرد را کلید تعیین کننده‌ ارتباط ارزش ها و انتظارات با رفتار پیشرفت می‌داند. در نظریه کاوینگتون انگیزه خود ارزشمندی به عنوان گرایش فرد به نگهداری تصویری مثبت از خود یا مفهومی از رضایت مندی نسبت به خود تعریف می‌شود از نظر او چون کودکان زمان قابل ملاحظه‌ای از زندگی خود را در موقعیت‌های آموزشی می گذرانند و در آن موقعیت مورد ارزشیابی قرار می گیرند توانایی ها و لیاقت‌های آموزشی نقش کلیدی در تصویر فرد از خود و میزان رضایت مندی او از خویشتن ایفا می‌کند.

۴-نظریه های ادغام گر انگیزش و شناخت

موضوع مورد توجه این گونه نظریه ها چگونگی ارتباط شناخت و انگیزش است که آن امر منجر به ایجاد روندهای پژوهشی مختلفی گشته است. به عنوان مثال کول (۱۹۸۷) ارتباط یاد شده را این گونه توصیف می‌کند که انگیزش هدایت‌گر رفتار درگیر شدن با فعالیت خاصی است و اراده رفتارهای دستیابی به هدف را هدایت می‌کند.

ج-دیدگاه پینتریج برای دسته بندی نظریه های انگیزشی

پینتریج (۲۰۰۳) معتقد است که با رعایت سه امر بنیادین می‌توان از مجموعه‌ نظریه ها و تحقیقات مربوط به انگیزش رفتاری می‌توان به عنوان علوم انگیزشی یاد کرد سه امر بنیادین عبارتند از:

الف-مبنای پژوهشی یا تعمیم یابی نظرات مختلف: تا تحقیقاتی چه کمی و چه کیفی نظریه‌ای را تأیید نکرده باشند نمی‌توان آن را پذیرفت البته این به آن معنا نیست که پژوهش‌های آتی نیز آن را تأیید نخواهند کرد. امر بنیادین این است که نظریه ها باید مبنای پژوهشی داشته باشند و بر آن بنا قابلیت تعمیم دارند.

ب-چند وجهی بودن رویکردها در علوم انگیزش و به طور کلی حوزه های مختلف روان شناختی: رویکردها باید چند وجهی باشند زیرا پیچیدگی و چند وجهی بودن ذاتی و فطری رفتار انسانی است از خلال تلفیق رویکردها و نظام‌های مختلف است که می‌توان به یافته های جالب در زمینه‌ی انگیزه های رفتاری انسان دست یافت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...