فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه | دیدگاه کارل هورنای[۱۸] – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
دیدگاه کارل هورنای[۱۸]
هورنای(۱۹۲۹) انسان برخوردار از سلامت عمومی را دارای ویژگیهایی به شرح ذیل میداند(به نقل از جنابی،۱۳۸۰):
-
- احساس عدم امنیت نمیکند ، لذا فاقد پرخاشگری و خود شیفتگی است.
-
- قدرتمندی نیازهای “خود” ( عدم امنیت ، پرخاشگری و خود شیفتگی ) در او کم و متعادل است و توانایی تغییر، تحول و جایگزینی این نیازها را دارد.
-
- از خود واقعی و استعدادهایش،کم و بیش آگاه است و بسیاری از مشکلات زندگیاش را به تنهایی حل میکند.
- انسان سالم به دلیل آگاهی از خود واقعی و استعداد بالقوه خود تسلیم محض شرایط اجتماعی و فرهنگی نمیشود؛ بلکه دارای ابتکار و شخصیت مستقلی است.
دیدگاه فروید [۱۹]
فروید (۱۹۴۰) خودآگاهی را ضرورت سلامت عمومی میداند: یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب بروز مشکل شود، باید خود آگاه شود. خودآگاهی حقیقی ممکن نیست مگر اینکه کنترل غیر واقعی و یا زیاد از حد ” من برتر ” در هم شکسته شود (به نقل ازجنابی ،۱۳۸۰).
دیدگاه مازلو [۲۰]
مازلو(۱۹۶۲) ویژگیهای افراد سالم را از نظر روان شناختی به شرح ذیل بیان میکند :
این افراد نیازهای سطح پائین را برآورده کردهاند و اختلال روانشناختی ندارند؛ میدانند که چه کسی هستند و کجا میروند. افراد سالم ادراک درستی از واقعیت دارند؛ آن ها طبیعت دیگران و خود را به صورت واقعی و حقیقی میپذیرند. بنابرین حالت تدافعی ندارند و با خودشان در صلح و آشتی هستند.
این افراد به مسائل خارج از خود (مربوط به دیگران) نیز توجه میکنند و بدون استثناء وظیفه شناس هستند. آن ها نیاز به استقلال و خلوت دارند و به رضایت دیگران متکی نیستند. ویژگی دیگر این افراد، کنش مستقل است که با نیاز به خلوت و استقلال ارتباط نزدیکی دارد(کوباسا[۲۱]، ۲۰۰۱).
دیدگاه گلاسر
گلاسر (۱۹۶۷) انسان سالم را کسی میداند که :
-
- واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیتها را با انکار کردن نادیده نگیرد ؛بلکه با موقعیتها به صورت واقع گرایانه روبه رو شود.
-
- هویت موفق داشته باشد؛ یعنی به دیگران عشق و محبت بورزد و عشق و محبت آن ها را پاسخ دهد. احساس ارزشمندی کند و دیگران نیز احساس ارزشمندی او را تأیید کنند. توجه او به لذت، درازمدت، منطقی و منطبق با واقعیت باشد. مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد؛ چرا که پذیرش مسئولیت کاملترین نشانه سلامت عمومی است.
- بر زمان حال وآینده تأکید نماید نه بر گذشته. تأکید او برآینده نیز جنبه درون نگری داشته باشد و به صورت خیال پردازی نباشد واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیتها، قضاوت درست از رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است. تحقق این سه اصل در شخص، نشانگر سلامت عمومی است ( شفیع آبادی، ۱۳۷۶).
علیرغم دیدگاه های متفاوتی که در مورد سلامت عمومی وجود دارد همه نظریه پردازان به نوعی توافق دارند که اشخاص سالم میدانند کیستند و چیستند، اینان از نقاط قوت ، ضعف ، فضائل و رذائل خود آگاهند، به طور کلی شکیبا هستند و خود را میپذیرند و به آنچه نیستند، تظاهر نمیکنند. علیرغم این که ممکن است برای ارضاء نیازهای دیگران و خود وکسب موفقیتهای خاص نقشهای اجتماعی را بازی کنند ، اما این نقشها را با خود راستین اشتباه نمیگیرند( شولتس ، ترجمه خوشدل ، ۱۳۸۰).
مفهوم استرس
اصطلاح استرس به قرن پانزدهم میلادی برمیگردد که بمعنای تنش یا فشار فیزیکی به کار رفت. در سال ۱۷۰۶ این اصطلاح برای توصیف سختی، دشواری یا بدبختی به کار برده شد و در اواسط قرن ۱۹ به معنای فشار گسترس یافت و این فشار هم به معنای نیروی وارده بر بدن و هم روان مورد استفاده قرارگرفت(ربر[۲۲] ، ۱۹۸۵).
مفهوم استرس اغلب با هانس سلیه[۲۳] همراه میشود، وی برای نخستین بار این اصطلاح را برای مجموعه خاص از علائم به کار برد. هانس در سال ۱۹۲۶ در هنگامی که دانشجوی رشته پزشکی بود مشاهده کرد که موشهای که مواد سمی به آن ها تزریق میشود علایمی مشابه افراد بیمار و آسیب دیده از خود نشان میدهند. وی نخست چنین نشانه هایی را “سندرم رنجوری[۲۴] ” نامید و سپس واژه “استرس” را برای این سندرم به کار برد. سلیه این اصطلاح را از فیزیک به عاریه گرفت. بنابرین استرس هنگامی رخ میدهد که یک نیرو با مقاومت مواجه شده و مواد مقاوم را دچار تغییر و دگرگونی سازد. “سندرم سازگاری عمومی[۲۵] ” عنوانی است که سلیه برای تغییرات جسمانی که به وسیله استرس ایجاد میگردد به کار برد. لازاروس[۲۶] (۱۹۷۸) با بهره گرفتن از توصیف های روانشناختی، استرس را به عنوان مجموعهای از متغیرهای وابسته به هم و فرآیندی که به میزان زیادی مشخص شده است، تعریف میکند که این پیوند یا وابستگی شخصی تصوری بوده و ویژگیهای خاص خود را دارا است. بنابرین بخش عمدهای از واکنش فرد به استرس منوط به ارزیابی فرد از تواناییهای خود، چگونگی برخورد وکنترل موقعیتهای استرسزا و اهمیتی است که چنین رویارویی برای سلامتی فرد دارد (کاپلان وسادوک[۲۷] ۱۹۸۹). استرس فرایند انطباق یا سروکار داشتن با محرکهایی پیرامونی است که این محرکها مخرب یا تهدیدانگیز بوده و کارکردهای فیزیکی یا روانی فرد را تحلیل میبرد (لازاروس و فالکمن[۲۸] ۱۹۸۹). سربازی که در جبهه جنگ جراحاتی متحمل میشود، مادری که فکرآن پسر سرباز خود است، فقیری که گرسنگی میکشد، کاسبی که پیوسته نگران ارزان شدن قیمتهاست و تاجری که برای پول بیشتر تلاش میکند. همگی تحت استرس میباشند (سلیه ، ۱۹۷۶). همه انسانها در طول زندگی با استرسها متعددی روبرو میشوند و به گفته سلیه استرس چاشنی زندگی است و رهایی کامل از آن تنها با مرگ امکان پذیر است( سلیه ، ۱۹۸۰). سلیه در جایی دیگر عنوان میکند که برخی استرسها طبیعی، ضروری و غیر قابل اجتناب هستند. استرس موجب برانگیختگی رفتار سازشی ارگانیزم میشود، چنانچه استرس لذتبخش باشد به آن استرس مفید گویند و اگر ناراحت کننده باشد آن را پریشانی نامند(سلیه ،۱۹۸۰).
تعریف استرس
-
- بطورکلی هر نیرویی که بر سیستم عمل نموده و موجب تغییراتی در شکل آن گردیده یا تحریف هایی را در آن به وجود آورده استرس گویند. این واژه بر فشارهای جسمانی، روانی، اجتماعی تأکید داشته و به تبیین علّی استرس میپردازد (فرهنگ روانشناسی ربر[۲۹]).
- استرس عبارت است از یک حالت تنش روانشناختی است که به وسیله انواع نیروها یا فشارهای جسمانی، روانی، اجتماعی و … حاصل میگردد. هنگامی که واژه دوم مد نظر داشته باشیم به نوعی واژه ” استرسور[۳۰] ” به معنای فاعلی بکارگر فته میشود(آرتروز[۳۱] ،۱۹۸۵).
دیدگاه های مربوط به استرس
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-09-30] [ 04:48:00 ب.ظ ]
|