به‏طور خلاصه، اریکسون تشکیل هویت را وحدت بین سه سیستم زیستی، روانی و اجتماعی می‏داند. از نظر او نوجوان علاوه بر این که باید با تغییرات درونی و بدنی خود سازگار شود باید «بین آن تصوری که از خودش دارد و آن تصوری که از استنباط و انتظار دیگران از خودش دارد» هماهنگی ایجاد کند. یعنی احساس این‏همانی و انسجام شخصیت که توسط فرد احساس شده و به وسیله دیگران تشخیص داده می‏ شود و از زمانی به زمان دیگر مشابه است (اکبرزاده، ۱۳۷۵). به بیان دیگر نوجوان باید احساس ثبات و تداوم کند یعنی در طول زمان دریابد همان شخصی است که پیش از این بوده است، از سوی دیگر افراد جامعه و دیگران او را به عنوان شخصی باثبات بشناسند و بتواند تصویر باثباتی از خود به محیط ارائه دهد و بر اساس شواهد عینی و اطلاعات ملموسی که از محیط دریافت می ‏کند به ثبات شخصیت خود و تداوم آن اطمینان پیدا کند (شاملو، ۱۳۷۷).

با بیان مطالبی که ‌در مورد نظریه اریکسون عنوان شد، می توان گفت آن چه در نظریه او مشهود است گستردگی مفهوم هویت بوده و این گستردگی برای پژوهش‏های تجربی در زمینه هویت مشکل آفرین است، زیرا بدین منظور باید بتوان هویت را مورد آزمون قرار داد و برای قابل آزمون کردن آن باید ابتدا هویت را تعریف عملیاتی کرد. در پاسخ ‌به این ضرورت، مارسیا مبحثی با عنوان وضعیت‏های هویت[۷۸] مطرح کرد که رویکردی به نظریه اریکسون برای عملیاتی کردن مفهوم هویت و آزمون آن است (مارسیا، ۱۹۸۷؛ به نقل از کهولت، ۱۳۸۸).

در دهه های گذشته تلاش‌های فراوانی برای گسترش مفهوم سازی شکل‏گیری هویت انجام شده است که بیشتر آن‏ها بر اساس نظریه مارسیا بوده ‏اند که از آن جمله می توان به کارهای برزونسکی (۱۹۹۰)، واترمن[۷۹] (۱۹۹۲)، کوت[۸۰] (۱۹۹۶)، کورتینز[۸۱] (۱۹۹۹) و مئوس[۸۲] (۱۹۹۶) اشاره کرد (شوارتز و دیگران، ۲۰۰۰).

۲-۱-۳-۲-۲- نظریه مارسیا: سازه وضعیت های هویت

مارسیا (۱۹۶۶) نخستین نظریه‏پردازی بود که از نوشته های اریکسون یک سازه قابل اندازه ‏گیری را استخراج و پژوهش علمی در زمینه هویت را آغاز کرد. مارسیا بر مبنای دو بعد مستقل از هم، یعنی جستجوگری[۸۳] و تعهد[۸۴] هویت را توصیف نموده است. جستجوگری، معرف تلاش فرد برای کسب یک مفهوم تجدید نظر شده و تصحیح شده از «خود» بوده در حالی که تعهد بیانگر گزینش مجموعه ای از ارزش ها، باورها و عقاید و دنبال کردن اهداف خاص در زندگی است (شوارتز و همکاران، ۲۰۰۰). مارسیا (۱۹۶۶) بر اساس این دو بعد ‌به این نتیجه رسید که در پیوستار هویت‏یابی اریکسون، چهار وضعیت هویت به شرح زیر وجود دارد:

  1. هویت آشفته[۸۵] ۲ – هویت زودهنگام[۸۶] ۳- هویت تعلیقی[۸۷] ۴- هویت موفق[۸۸]

۱- هویت آشفته

جستجوگری کم و تعهد پایین از مشخصه‏ های اصلی افرادی با وضعیت هویت گسیخته است (مارسیا، ۱۹۶۶). کسانی که در این گروه قرار می‏ گیرند ممکن است در گذشته دچار بحران هویت بوده یا نبوده باشند ولی در هر صورت به مفهوم یکپارچه‏ای از خود دست نیافته‏اند (هیلگارد، ۱۳۷۸). آنان در زندگی هدفی ندارند و به هیچ ارزش و هنجاری پای‏بند نیستند و یک حالت بی‏تکلیفی و ناهماهنگی شخصیتی در آن‏ها دیده می شود (فیض، ۱۳۷۴؛ به نقل از کهولت، ۱۳۸۸). چنین افرادی مرتب نقش‏های مختلف اجتماعی را آزموده و به سرعت ترک می‏ نمایند پس به نظر می‏رسد فاقد یک «خود» منسجم و جهت‏گیری مشخصی باشند (اکبرزاده، ۱۳۷۵).

  1. هویت زودهنگام

هویت زودهنگام یا زودرس ‌به این معنا است که فرد بدون گذراندن دوره جستجوگری و اکتشاف، خود را به ارزش‏ها و اهدافی متعهد ساخته است که اغلب مبنای این تعهدات، همانندسازی با والدین یا مراجع قدرت یا پیشنهاد دیگران است (شوارتز و همکاران، ۲۰۰۰). از مشخصات اصلی افرادی که چنین وضعیت هویتی دارند، احترام شدید به مراجع تصمیم‏ گیری و اجتناب از گزینش آزادانه است. آن ها بیشتر از سوی دیگران جهت داده می ‏شوند تا خودشان، ‌بنابرین‏ نقشی را که به آن‏ها توصیه می‏ شود و تصمیماتی که برایشان اتخاذ می‏ گردد را با فراغ بال می‏پذیرند(اکبرزاده، ۱۳۷۵). آرچر و واترمن[۸۹] (۱۹۹۰) بر این باورند که انواع گوناگونی از چنین افرادی وجود دارند، بعضی از آن‏ها بر اساس پیشنهادات خوب دیگران تعهداتی را پذیرفته‏اند که برای آن‏ها امکان کنترل احساسات و هیجاناتشان و داشتن یک زندگی آرام و معمولی را فراهم می ‏کند.

۳- هویت تعلیقی

در وضعیت هویت تعلیقی یا دیررس، فرد هنوز درگیر فرایند جستجوگری در زمینه هویت است و با تعارض‏ها و کشمکش‏های درونی زندگی می ‏کند. ‌بنابرین‏ هنوز تعهدات قطعی برای خود ایجاد نکرده است (مارسیا، ۱۹۶۶). نوجوان در این مرحله تصمیم مهمی نمی‏گیرد و شدیداًً در حال جستجو کردن و جمع‏ آوری اطلاعات است ‌به این امید که اهداف، ارزش‏ها و ایدئولوژی‏هایی را برای خود برگزیند. به سخن دیگر همان‏طور که اریکسون (۱۹۶۸)، آدامز و مارشال[۹۰] (۱۹۹۶) بیان می‏ کنند چنین فردی آن‏چه را که یک نوجوان باید انجام دهد به نمایش می‏ گذارد: جستجو برای “ارزش ها، اهداف و ایدئولوژی ها” که سعی می ‏کند آن‏ها را به صورت هماهنگ و یکپارچه درآورد. هدف در این دوره آماده شدن برای تعهدات و ایجاد فرصت برای بررسی بیشتر خود از نظر واقعیات عینی و روانی است (فیض، ۱۳۷۴؛ به نقل از کهولت ۱۳۸۸). فرد نیازمند آزمون خود در تجارب مختلف است تا بتواند شناخت عمیقی ‌در مورد «خود» برسد (اکبرزاده، ۱۳۷۵).

۴- هویت موفق

از نظر مارسیا (۱۹۶۶) این حالت، پیشرفته‏ترین حالت رشد هویت است و می توان گفت مرحله نهایی تشکیل هویت است. افرادی با چنین وضعیت هویتی بحران هویت را تجربه کرده و آن را به خوبی پشت سر گذاشته‏اند و به دنبال یک دوره جستجوگری پویا، تعهدی نسبتاً پایدار ایجاد کرده و به ارزش ها و اهدافی پای‏بند شده‏اند که خود آن را برگزیده اند (مارسیا، ۱۹۸۰).

شخص به تدریج افکار راجع به خود و همانندسازی‏های پیاپی کودکی را به هم پیوند داده تا به یک ماهیت وجود شخصی به عنوان یک فرد بی‏مانند برسد. او اندیشمندانه تصمیم می‏ گیرد و اهداف واقع‏گرایانه‏ای را برمی‏گزیند و این تقریباً رسیدن به میان واگرایی است که پیاژه مطرح کرد. انتخاب او همراه با تعهد است، تعهدی که منابع روانی فرد را در خدمت رسیدن به هدفی قرار می‏ دهد (اکبرزاده، ۱۳۷۵).

البته برخی از افراد هرگز به مرحله تعلیق یا هویت موفق وارد نمی‏شوند و در همان حالت زودهنگام باقی می‏مانند، افزون بر این تعداد زیادی از نوجوان ها در وضعیت سردرگم و هویت گسیخته می‏مانند، از سوی دیگر افرادی که به هویت موفق دست می‏یابند ممکن است در سال‌های بعد به حالت‏های پیشین بازگردند (مارسیا، ۱۹۸۹؛ به نقل از کهولت، ۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...