کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

distance from tehran to ilam


جستجو


 



۱-۲- تاریخچه فوتبال و سیر تکامل آن

هر چه زمان می گذرد، و هر چه بر عمر فوتبال افزوده می شود، اقبال عمومی مردم جهان، نسبت ‌به این ورزش مردانه، پر تلاش و جادویی فزونی می‌یابد. در این میان، سهم جوانان و نوجوانان در گرایش بسوی این ورزش، چه از نظر داخل شدن در متن آن، و چه لذت بردن از تلاش گروهی از بازیکنان در زمین، در جمع تماشاگر، از ورزش‌های دیگر بیشتر بوده و بهمین دلیل است که در کشور های مختلف جهان، مولفین و مفسرین بسیاری ‌در مورد این ورزش کتب، مقالات، سالنامه ها، قوانین و تشریح شیوه های گوناگون را به طرق مختلف منتشر کرده و هر چه از عمر فوتبال می گذرد، تجزیه و تحلیل های بیشتری درباره پیدایش و رواج این ورزش صورت می‌گیرد. فوتبال سرگذشت جالبی دارد، چرا که تعداد بسیاری از تاریخ نویسان و مؤلفین ( بخصوص غربی ها) سعی کرده‌اند تا ثابت کنند فوبتال چه به طریق ابتدایی و اولیه، چه از نظر داشتن فوتبال دارای قوانین و رعایت اصول بازی، از کشور آن ها آغاز شده و سپس به کشورهای دیگر رخنه کرده و رواج یافته است. از آن جمله اند کشورهای فرانسه و ایتالیا که خود را ” پدر فوتبال” دانسته و مقابل ایندو، کشور انگلستان است که به جهت تدوین قوانین و ثبت بازی‌ها در قرن هجدهم، خود را والاتر و برتر از دیگران می‌داند. به طور کلی نام اولیه بازی فوتبال” سوله” و یا” جیکودل کالسیو” بوده است. اما فوتبالی که به طور کاملاً صحیح با قوانین مدون آغاز گردید، از انگلستان سرچشمه گرفته است. اگر تاریخ ثبت سازمان فوتبال انگلستان را مطالعه کنیم سال ۱۸۶۳ را نشان می‌دهد. همچنین بعد از ۲۵ سال یعنی در تاریخ ۱۸۸۸ فوتبال حرفه ای انگلستان فعالیت خود را آغاز کرد. این سوابق نشان دهنده وجود فوتبال مدرن در انگلستان قبل از سایر کشورهای اروپایی بحساب می‌آید.جالب است بدانیم بنا بنوشته ” ب.ژیله” مؤلف” تاریخ ورزش جهان” پیدایش ورزش موازی با تاریخ تمدن بشر می‌باشد. بهمین دلیل جای تعجب نخواهد بود اگر گفته شود بازی‌های اولیه در خاور دور به وجود آمده و بر اثر چنگهای بزرگ مانند جنگ‌های اسکندرمقدونی، این ورزش از خاور دور به خاور میانه منتقل شده وسپس جنگ ژولیوس سزار تمدن ” گالو رومن” را به سرزمین ” گل”( فرانسه فعلی) برده و با تشکیل بازی‌های ورزشی که تجربه آن منجر به ریشه فوتبال فعلی گردید، نام بازی به ” هارپاستوم” و بعدها به ” سوله” یا ” چوله” تغییر یافته و در سرزمین های مختلف باتلفظ های گوناگون بیان گردیده است.[۱]

۱-۲-۱-خاور دور

برای آنکه شمایی از پیدایش و تکامل ورزش فوتبال داشته باشیم، تاریخ بسیاری را باید ورق زد. مستندترین نوشته در این زمینه از ” کنفسیون” حکیم و فیلسوف معروف چین بوده است. در کتابی که از این معلم اخلاق باقی مانده از ورزش مخصوصی بنام” کونگ فوو” که در آن از سر و پا استفاده می شده نام برده شده است. از سوی دیگر در چین و در دوران امپراتوری ” چانگ تی” ( ۳۲ قبل از میلاد) یک نوع بخصوص فوتبال بازی می شد که بنام ” تسو چو” معروف بود و به وسیله توپ چرمی ، وبا پا انجام می شده است. این بازی بقدری جالب و دوست داشتنی بوده است که شعرا و تاریخ نویسان آن عصر، نام فوتبالیست های بزرگ را در اشعار و حماسه های خود آورده و از آنان به عنوان قهرمانان ملی یاد کرده‌اند. در کشور ژاپن، و در همان عصر ورزش دیگری شبیه فوتبال برگزار می شده که بسیار مقدس و مورد احترام مردم بوده است.

۱-۲-۲-روم: بازی هارپاستوم

همان‌ طور که ذکر شد تمدن خاور دور توسط لشکر کشی اسکندر مقدونی به خاور میانه آورده شد، و بازی‌های آن ها بهمان رویه ادامه داشت. بای دیگری بنام ” هارپاستوم” در روم بازی می شد، که پیدایش آن در قرون وسطی در ایتالیا بوده و درست مانند ” جیکودل کالسیو” که بنام” سوله” یا ” چوله” در فرانسه معروف بود، بازی می شده است. در بازی هارپاستوم ابعاد زمین در مقایسه با بازی سوله کوچک تر بود ولی هدف هر بازی بردن توپ بانتهای خط طولی زمین قرار داشته است. در ایتالیا از بازی هارپاستوم بازی دیگری به وجود آمد که بنام ” جیکودل کالسیو” معروف شد و مورد توجه قرار گرفت تا جایی که در این بازی اشخاص سرشناس اعیان و اشراف و حتی روحانیون کلیسا) نیز شرکت می‌کردند که ازجمله آن ها می توان از ” پاپ کلمنت” هفتم، ” لئون” دهم و” اوربین” هفتم نام برد که در زمان خود قهرمانان فوتبال ” فلورنتیسم ” بودند.[۲]

۱-۲-۳- فرانسه

رفته رفته بازی هارپاستوم که از تمدن روم ریشه گرفته و به صورت” سوله” یا ” چوله” در آمده بود رونق فراوان یافت و مردم به آن گرایش زیادی نشان دادند. در بازی ” هارپاستوم” هدف بازیکنان بردن توپ به نقطه انتهایی زمین بازی قرار داشت. جالب آنکه طول زمین ‌‌به اندازه ای بزرگ بود که در ابتدا و انتهای آن دو کلیسا و بین کلیسا، اماکن عمومی و مجاور آن دهات قرار داشته است، بازی چوله معمولاً روزهای یکشنبه بعد از ظهر پس از اتمام مراسم مذهبی برگزار می شد . زمان بازی و جزئیات رقابت دو طرف بازی در کارناوال ها به ثبت می رسید . در زمان کوتاه بازی ” سوله” سخت مورد پسند مردم بریتانی و نروماندی قرار گرفت . در تاریخ فوتبال چنین ثبت شده است که این بازی در ۱۶ اکتبر ۱۵۶۶ میلادی توسط سردار انگلیسی بنام ” ویلیام فاتح” و بعد از جنگ ” هستینگ” به انگلستان برده شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-09-30] [ 04:48:00 ب.ظ ]




دیدگاه کارل هورنای[۱۸]

هورنای(۱۹۲۹) انسان برخوردار از سلامت عمومی را دارای ویژگیهایی به ‏شرح ذیل می‌داند(به نقل از جنابی،۱۳۸۰‏):

    1. احساس عدم امنیت نمی‌کند ، لذا فاقد پرخاشگری و خود شیفتگی است.

    1. قدرتمندی نیازهای “خود” ( عدم امنیت ، پرخاشگری و خود شیفتگی ) در او کم و متعادل است و توانایی تغییر، تحول و جایگزینی این نیازها را دارد.

    1. از خود واقعی و استعدادهایش،کم و بیش آگاه است و بسیاری از مشکلات زندگی‌اش را به تنهایی حل می‌کند.

  1. انسان سالم به دلیل آگاهی از خود واقعی و استعداد بالقوه خود تسلیم محض شرایط اجتماعی و فرهنگی نمی‌شود؛ بلکه دارای ابتکار و شخصیت مستقلی است.

دیدگاه فروید [۱۹]

فروید (۱۹۴۰) خودآگاهی را ضرورت سلامت عمومی می‌داند: یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب بروز مشکل شود، باید خود آگاه شود. خودآگاهی حقیقی ممکن نیست مگر اینکه کنترل غیر واقعی و یا زیاد از حد ” من برتر ” در هم شکسته شود (به نقل ازجنابی ،۱۳۸۰).

دیدگاه مازلو [۲۰]

مازلو(۱۹۶۲) ویژگی‌های افراد سالم را از نظر روان شناختی به شرح ذیل بیان می‌کند :

این افراد نیازهای سطح پائین را برآورده کرده‌اند و اختلال روانشناختی ندارند؛ می‌دانند که چه کسی هستند و کجا می‌روند. افراد سالم ادراک درستی از واقعیت دارند؛ آن ها طبیعت دیگران و خود را به صورت واقعی و حقیقی می‌پذیرند. ‌بنابرین‏ حالت تدافعی ندارند و با خودشان در صلح و آشتی هستند.

این افراد به مسائل خارج از خود (مربوط به دیگران) نیز توجه می‌کنند و بدون استثناء وظیفه شناس هستند. آن ها نیاز به استقلال و خلوت دارند و به رضایت دیگران متکی نیستند. ویژگی دیگر این افراد، کنش مستقل است که با نیاز به خلوت و استقلال ارتباط نزدیکی دارد(کوباسا[۲۱]، ۲۰۰۱).

دیدگاه گلاسر

گلاسر (۱۹۶۷) انسان سالم را کسی می‌داند که :

    1. واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیت‌ها را با انکار کردن نادیده نگیرد ؛بلکه با ‏موقعیت‌ها به صورت واقع گرایانه روبه رو شود.

    1. هویت موفق داشته باشد؛ یعنی به دیگران عشق و محبت بورزد و عشق و محبت آن ها را پاسخ دهد. احساس ارزشمندی کند و دیگران نیز احساس ارزشمندی او را تأیید کنند. توجه او به لذت، در‏ازمدت، منطقی و منطبق با واقعیت باشد. مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد؛ چرا که پذیرش ‏مسئولیت کامل‌ترین نشانه سلامت عمومی است.

  1. بر زمان حال وآینده تأکید نماید نه ‌بر گذشته. تأکید او برآینده نیز جنبه درون نگری داشته ‏باشد و به صورت خیال پردازی نباشد واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیتها، قضاوت درست از رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است. تحقق این سه اصل در شخص، نشانگر سلامت عمومی است ( شفیع آبادی، ۱۳۷۶).

علی‌رغم دیدگاه های متفاوتی که ‌در مورد سلامت عمومی وجود دارد همه نظریه پردازان به نوعی ‏توافق دارند که اشخاص سالم می‌دانند کیستند و چیستند، اینان از نقاط قوت ، ضعف ، فضائل و رذائل خود آگاهند، به طور کلی شکیبا هستند و خود را می‌پذیرند و به آنچه نیستند، تظاهر نمی‌کنند. علی‌رغم این که ممکن است برای ارضاء نیازهای دیگران و خود وکسب موفقیت‌های خاص نقشهای اجتماعی را بازی کنند ، اما این نقش‌ها را با خود راستین اشتباه نمی‌گیرند( شولتس ، ترجمه خوشدل ، ۱۳۸۰).

مفهوم استرس

اصطلاح استرس به قرن پانزدهم میلادی برمی‌گردد که بمعنای تنش یا فشار فیزیکی به کار رفت. در سال ۱۷۰۶ این اصطلاح برای توصیف سختی، دشواری یا بدبختی به کار برده ‏شد و در اواسط قرن ۱۹ به معنای فشار گسترس یافت و این فشار هم به معنای نیروی وارده ‏بر بدن و هم روان مورد استفاده قرارگرفت(ربر[۲۲] ، ۱۹۸۵).

مفهوم استرس اغلب با هانس سلیه[۲۳] همراه می‌شود، وی برای نخستین بار این اصطلاح را برای مجموعه خاص از علائم به کار برد. هانس در سال ۱۹۲۶ در هنگامی که دانشجوی رشته پزشکی بود مشاهده کرد که موش‌های که مواد سمی به آن ها تزریق می‌شود علایمی مشابه افراد بیمار و آسیب دیده از خود نشان می‌دهند. وی نخست چنین نشانه هایی را “سندرم رنجوری[۲۴] ” نامید و سپس واژه “استرس” را برای این سندرم به کار برد. سلیه این اصطلاح را از فیزیک به عاریه گرفت. ‌بنابرین‏ استرس هنگامی رخ می‌دهد که یک نیرو با مقاومت مواجه شده و مواد مقاوم را دچار تغییر و دگرگونی سازد. “سندرم سازگاری عمومی[۲۵] ” عنوانی است که سلیه برای تغییرات جسمانی که به وسیله استرس ایجاد می‌گردد به کار برد. لازاروس[۲۶] (۱۹۷۸‏) با بهره گرفتن از توصیف های روانشناختی، استرس را به ‌عنوان مجموعه‌ای از متغیرهای وابسته به هم و فرآیندی که به میزان زیادی مشخص شده است، تعریف می‌کند که این پیوند یا وابستگی شخصی تصوری بوده و ویژگی‌های خاص خود را دارا است. ‌بنابرین‏ بخش عمده‌ای از واکنش فرد به استرس منوط به ارزیابی فرد از توانایی‌های خود، چگونگی برخورد وکنترل موقعیتهای استرس‌زا و اهمیتی است که چنین رویارویی برای سلامتی فرد دارد (کاپلان وسادوک[۲۷] ۱۹۸۹). استرس فرایند انطباق یا سروکار داشتن با محرکهایی پیرامونی است که این محرکها مخرب یا تهدیدانگیز بوده ‏‌و کارکردهای فیزیکی یا روانی فرد را تحلیل می‌برد (لازاروس و فالکمن[۲۸] ۱۹۸۹). سربازی که در جبهه جنگ جراحاتی متحمل می‌شود، مادری که فکرآن پسر سرباز خود است، فقیری که گرسنگی می‌کشد، کاسبی که پیوسته نگران ارزان شدن قیمتهاست و تاجری که برای پول بیشتر تلاش می‌کند. همگی تحت استرس می‌باشند (سلیه ، ۱۹۷۶). همه انسان‌ها در طول زندگی با استرسها متعددی روبرو می‌شوند و به گفته سلیه استرس چاشنی زندگی است و رهایی کامل از آن تنها با مرگ امکان پذیر است( سلیه ، ۱۹۸۰). سلیه در جایی دیگر عنوان می‌کند که برخی استرسها طبیعی، ضروری و غیر قابل اجتناب هستند. استرس موجب برانگیختگی رفتار سازشی ارگانیزم می‌شود، چنانچه استرس لذتبخش باشد به آن استرس مفید گویند و اگر ناراحت کننده باشد آن را پریشانی نامند(سلیه ،۱۹۸۰).

تعریف استرس

    1. بطورکلی هر نیرویی که بر سیستم عمل نموده و موجب تغییراتی در شکل آن گردیده یا تحریف هایی را در آن به وجود آورد‏ه استرس گویند. این واژه بر فشارهای جسمانی، روانی، اجتماعی تأکید داشته و به تبیین علّی استرس می‌پردازد (فرهنگ روانشناسی ربر[۲۹]).

  1. استرس عبارت است از یک حالت تنش روانشناختی است که به وسیله انواع نیروها یا فشارهای جسمانی، روانی، اجتماعی و … حاصل می‌گردد. هنگامی که واژه دوم مد نظر داشته باشیم به نوعی واژه ” استرسور[۳۰] ” به معنای فاعلی بکارگر فته می‌شود(آرتروز[۳۱] ،۱۹۸۵).

دیدگاه های مربوط به استرس

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:48:00 ب.ظ ]




۲-نظریه های مبتنی بر علل بر انگیزاننده‌ی رفتار

نظریه های انتظاری ‌در مورد انجام تکالیف توفیق آمیز تبیین قابل قبولی ارائه می‌دهند ولی ‌به این پرسش نمی پردازند که چرا و به چه دلیل فرد درگیر دستیابی به توفیق در کارها و تکالیف مختلف می‌شود، زیرا دست فرد نیست که به توفیق در انجام یک تکلیف اطمینان داشته باشد ولی به انجام آن مبادرت نورزد.پرداختن به چرایی درگیر شدن با عمل، هدف نظریه های مبتنی بر علل بر انگیزاننده‌ی رفتار است.

الف- نظریه های معطوف به انگیزش درونی

بر اساس این گونه نظریه ها فرد از درون بر انگیخته می‌شود و از توفیق در انجام یک تکلیف لذت می‌برد در حالی که وقتی برای انجام کاری از بیرون بر انگیخته شده باشد مثل یک ابزار عمل می کند و اسیر و وابسته به پاداش و نتیجه‌ای است که در پایان کار به دستش می‌رسد. نظریه های خود تعیین گری و احساس وجد و شوق در شمار نظریه های معطوف به انگیزش درونی‌اند. به باور الکس و ویکفیلد نظریه های خود تعیین گری و وجد یا شوق را می‌توان دو روی یک سکه دانست تفاوت آن‌ ها فقط در این است که نظریه خود تعیین گری بر نیازهای ذاتی، فطری و نظریه وجد بر تجربه‌ ذهنی[۱۵۲] و احساس تکیه دارد.

ب-نظریه های مبتنی بر علاقه

اساس این نظریه ها بر وجود علاقه به عنوان علت درگیر شدن با یک تکلیف به ویژه در زمینه‌ی انگیزش پیشرفت است. معمولاً انگیزه های شخصی[۱۵۳] و انگیزه های موقعیتی[۱۵۴] از یکدیگر تفکیک می‌شوند. به باور شیفرد علاقه های شخصی بیان گر جهت گیری‌های نسبتاً پایدار و ثابت فرد در برخی از زمینه ها می‌باشند در حالی که علاقه های موقعیتی حالت‌های کلی و جهان شمولیند که به علت برخی ویژگی‌های یک کوشش یا تکلیف بر انگیخته می‌شوند. در علاقه های شخصی نیز دو مؤلفه از یکدیگر متمایز شده‌اند گرایش احساس وابسته[۱۵۵] و گرایش ارزش وابسته[۱۵۶]. گرایش احساس وابسته رجوع به احساسی دارد که فرد درباره‌ عمل یا موضوع خاصی تجربه می‌کند مانند احساس درگیر شدن که با احساس وجد یا شوق یا تهییج شدن همراه است. منظور از گرایش ارزش وابسته معنایی است که فرد به موضوعی می‌دهد به عنوان مثال اگر دانشجویی به ریاضیات معنی خاصی بدهد زیرا ریاضیات به او کمک خواهد کرد تا شغل خوبی به دست آورد نمی‌توان گفت او به ریاضیات علاقه‌ خاصی دارد، علاقه‌ او به ریاضیات از نوع گرایش ارزش وابسته است. منشأ برخی رفتارهای انسان علاقه های احساس وابسته است و برخی دیگر احساس‌های ارزش وابسته است.

ج-نظریه های هدفی

محور مورد تأکید این نوع نظریه ها هدف و رفتارهای معطوف به دستیابی بر آن است. نظریه پردازان و پژوهش گران متعددی به هدف‌های پیشرفت به ویژه نزد کودکان پرداخته‌اند و رویکردهای مختلفی را پدید آورده‌اند از جمله نیکولز و همکاران دو طرح مختلف در جهت گیری هدفی را توصیف می‌کنند هدف‌های من درگیر[۱۵۷] و هدف‌های تکلیف درگیر[۱۵۸]. دانش‌آموزان یا افراد دارای اهداف من درگیر می خواهند لیاقت ها و توان مندیهای آن‌ ها از طرف دیگران خوب ارزشیابی شود و ارزشیابی‌های منفی را نادیده می انگارند. پرسش‌هایی از خود مانند آیا باهوش به نظر می رسم یا آیا می‌توانم بهتر و برتر از دیگران باشم بیان گر هدف‌های من درگیر می‌باشند. برعکس افرادی که هدف‌های تکلیف درگیر را پی گیر می‌باشند بیشتر معطوف به یادگیری و دستیابی به تبحر در تکالیفند و پرسش‌های آن‌ ها از خود چنین است: چگونه می‌توانم این تکلیف را به انجام رسانم؟ چه چیزی یاد خواهم گرفت؟ چه چیزی اضافه خواهد شد و مواردی از این دست. وقتی هدف من درگیر مورد نظر است کودکان می خواهند برتر از دیگران باشند به همین دلیل بیشتر درگیر تکالیفی می‌شوند که آن‌ ها را بهتر می دانند، برعکس کودکان پی گیر هدف‌های متمرکز بر تکلیف بیشتر تکالیفی را انتخاب می‌کنند که چالش برانگیز و سختند. از نظر آن‌ ها پیشرفت شخصی مهمتر از برتری بر دیگران است.

۳-نظریه ادغام گر سازه‌های انتظار ارزش

بر حسب الکس و ویکفیلد مدل‌های نظری متعددی در این گروه قرار می گیرند که عبارتند از: نظریه اسنادی واینر، نظریه جدید انتظار ارزش و نظریه خود رضایت مندی.

الف-نظریه اسناد واینر که اساس آن بر چگونگی تفسیر علی فرد از نتیجه و حاصل کار خویش است به باور واینر اسناد علی فرد که شامل علت یابی از نتیجه‌ کار خود فرد می‌باشد باورهای انگیزشی او را می‌سازند و روی انگیزه های او ‌در مورد پیشرفت‌های بعدی اثر مهمی دارند.

ب-نظریه های جدید انتظار ارزش و مدل‌های مختلف آن: اساس مدل‌های نظری در این نظریه بر انتظار نتیجه مشابه با مدل انتظار در نظریه اتکینسون و نیز باور فرد ‌در مورد ارزش تکلیف می‌باشد. با وجود مشابهت بسیار با مدل اتکینسون مدل‌های نظری مبتنی بر انتظار ارزش به دو دلیل از آن متمایز می‌گردند، نخست آن که انتظار و نیز ارزش توسعه یافته ترند در این معنا که هر دو مؤلفه به عوامل متعدد روانی اجتماعی و فرهنگی ارجاع داده می‌شوند که می‌توانند روی انتظار و ارزش تأثیر داشته باشند. دوم آن که برخلاف نظریه اتکینسون انتظارها و ارزش ها به نحوی مثبت با یکدیگر ارتباط داشته و همبستگی مثبتی میان آن‌ ها فرض شده است.

ج-نظریه خود رضایت مندی: این نظریه سازه‌های توانایی وابسته و ارزش وابسته را به رفتار برانگیخته در موقعیت‌های آموزشی ارتباط می‌دهد ولی افزون بر آن به ویژه سلامت روانی فرد را کلید تعیین کننده‌ ارتباط ارزش ها و انتظارات با رفتار پیشرفت می‌داند. در نظریه کاوینگتون انگیزه خود ارزشمندی به عنوان گرایش فرد به نگهداری تصویری مثبت از خود یا مفهومی از رضایت مندی نسبت به خود تعریف می‌شود از نظر او چون کودکان زمان قابل ملاحظه‌ای از زندگی خود را در موقعیت‌های آموزشی می گذرانند و در آن موقعیت مورد ارزشیابی قرار می گیرند توانایی ها و لیاقت‌های آموزشی نقش کلیدی در تصویر فرد از خود و میزان رضایت مندی او از خویشتن ایفا می‌کند.

۴-نظریه های ادغام گر انگیزش و شناخت

موضوع مورد توجه این گونه نظریه ها چگونگی ارتباط شناخت و انگیزش است که آن امر منجر به ایجاد روندهای پژوهشی مختلفی گشته است. به عنوان مثال کول (۱۹۸۷) ارتباط یاد شده را این گونه توصیف می‌کند که انگیزش هدایت‌گر رفتار درگیر شدن با فعالیت خاصی است و اراده رفتارهای دستیابی به هدف را هدایت می‌کند.

ج-دیدگاه پینتریج برای دسته بندی نظریه های انگیزشی

پینتریج (۲۰۰۳) معتقد است که با رعایت سه امر بنیادین می‌توان از مجموعه‌ نظریه ها و تحقیقات مربوط به انگیزش رفتاری می‌توان به عنوان علوم انگیزشی یاد کرد سه امر بنیادین عبارتند از:

الف-مبنای پژوهشی یا تعمیم یابی نظرات مختلف: تا تحقیقاتی چه کمی و چه کیفی نظریه‌ای را تأیید نکرده باشند نمی‌توان آن را پذیرفت البته این به آن معنا نیست که پژوهش‌های آتی نیز آن را تأیید نخواهند کرد. امر بنیادین این است که نظریه ها باید مبنای پژوهشی داشته باشند و بر آن بنا قابلیت تعمیم دارند.

ب-چند وجهی بودن رویکردها در علوم انگیزش و به طور کلی حوزه های مختلف روان شناختی: رویکردها باید چند وجهی باشند زیرا پیچیدگی و چند وجهی بودن ذاتی و فطری رفتار انسانی است از خلال تلفیق رویکردها و نظام‌های مختلف است که می‌توان به یافته های جالب در زمینه‌ی انگیزه های رفتاری انسان دست یافت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:48:00 ب.ظ ]




معنای مقتول به کار برده است . تصریح مقنن به قبل از مرگ ، موید این امر است که مورد اعم از این است که مصدوم شده باشد و یا به نحو دیگری رضایت به قتل خود داده باشد

د) لازمه نفوذ اذن یا عفو در این ماده ،منجز بودن آن ها و احراز عقل ، بلوغ و اختیار در مجنی علیه است .[۷۶]

ه) استدلال به اینکه ( عفو پس از جنایت قابل اعمال است و در این ماده تا زمانی که صدمه ای بر دیگری وارد نشده باشد عفو مفهومی ندارد و لذا لازمه اعمال ماده مرقوم ایراد صدمه خواهد بود .) با نص ماده در تعارض است زیرا هر چند موخر بودن عفو بر ارتکاب جرم علی الاصول صحیح است ولی در خصوص این ماده استثنائاً به مقتول اجازه داده شده که قبل از مرگ، قاتل را از قصاص نفس ( نه قصاص عضو)عفو نماید یعنی پیش از تحقق قتل، و لذا عفو مقتول قبل از مرگ اعم از اینکه به صورت اذن بود و یا پس از ضرب و جرحی باشد، تاثیری در حق اسقاط قصاص از سوی مقتول ندارد .

و) به انگیزه تحدید دامنه شمول این ماده و جلوگیری از پیامدهای آن ، می توان اسقاط حق قصاص از سوی مجنی علیه در ماده ۳۶۵ ق.م.ا را به معنای زوال وصف مجرمانه قتل عمدی ندانست و مرتکب را مشمول ماده ۶۱۲ ق.م.ا ( یا به هر علتی قصاص نشود) نمود ، هر چند چنین تفسیری با نظر مقنن ، مفاد ماده و اصول حقوقی چندان سازگار نیست .

ز) اختلاف فقها در خصوص اینکه حق قصاص متعلق به مجنی علیه است یا اولیای دم ، یا اینکه انسان مسلط بر نفس خودش نیست تا اذن در اتلاف نفس ، مسقط آن باشد، هر چند مباحث مهم و بحث برانگیز است اما با توجه به مواد ۵۴ قانون حدود و قصاص (منسوخ) و مده ۳۶۵ فعلی و با عنایت به آثار اصل قانونی بودن جرم و مجازات، باید حاکمیت دامنه شمول این ماده قانونی را به عنوان تنها حکم مقرر ، تا تغییر قانون یا صدور رأی‌ وحدت رویه بپذیریم.

ح) سکوت مقنن ‌در مورد دیه، پرسش های متعددی را مطرح می‌سازد که در پاسخ به آن ها می توان گفت : نخست ، مجنی علیه می‌تواند بر حسب مورد با دریافت دیه از قصاص گذشت نماید .

دوم ،همان گونه که منجی علیه می‌تواند قصاص را ببخشد می‌تواند دیه را هم ببخشد و اولیاء حق مطالبه دیه را ندارد.[۷۷]

سوم ، چنانچه مجنی علیه موضوع دیه را مسکوت گذاشته و فقط از قصاص گذشت کرده باشد ، اولیای دم نمی توانند مطالبه دیه نمایند زیرا مجازات قتل عمدی قصاص است و دیه بدل از قصاص است و مطالبه آن موکول به داشتن حق قصاص و تبدیل به دیه است ضمن اینکه گذشت مجنی علیه از قصاص در این ماده ، ظهور بر عفو رایگان دارد و منطوق ماده حاکی از آن است که چنین گذشتی از مصادیق علل موجه است. به هر حال نظر مخالف نیز خالی از رزانت نیست.[۷۸]

مثال این مورد در بحث ما از قرار است که چنانچه مجنی علیه بدون علم به ابتلا طرف مقابل به بیماری ایدز ، تن به رابطه جنسی محافظت نشده دهد و یا شخص مبتلا ، ‌در مورد بیماری خود به زن دروغ بگوید و او را راضی به رابطه جنسی حفاظت نشده کند و از این طریق زن ، مبتلا به ایدز شود و در آستانه فوت قرار گیرد و جانی را قبل از فوتش عفو کند ماده ۲۶۸ ق.م.ا قصاص از جانی رفع می‌گردد .

نتیجه گیری

با بررسی های صورت گرفته مشخص شد که ویروس HIV / ایدز نوعاً کشنده می‌باشد و آثار بسیار وحشتناکی بر طیفهای مختلف جامعه می‌گذارد . علی رغم تلاش‌های بسیاری که جهت جلوگیری از شیوع این بیماری صورت گرفته ولی متاسفانه ما شاهد این قضایا هستیم که افرادی عالماً و عامداً و گاهی از روی بی مبالاتی این بیماری را به دیگران منتقل می‌کنند . اگر چه اثبات جرم و قصد سوء این افراد مشکل می‌باشد لکن این امر نباید مانع از آن گردد که اعمال سیاست‌های کیفری در این زمینه تعطیل یا تعلیق شود . چرا که گاهی فرد بنا به دلایلی ، اقرار به جرم خود می‌کند و در چنین زمانهایی است که جای خالی وجود سیاستی جهت عقوبت مجرم احساس خواهد شد. همچنین نمی توان به بهانه اینکه جرم انگاری ایدز موجب ورود قانون‌گذار به حریم خصوصی افراد می شود نسبت به اعمال افرادی که عالماً و عامداً موجب موجب شیوع بیماری می‌گردند به آسانی عبور کرد و آن را نادیده گرفت چرا که افراد تا زمانی در روابط خصوصی خود آزادند که اعمال و رفتار آنان ، سبب اضرار به غیر و آسیب به جامعه نگردد [۷۹]. بعلاوه انتقال ایدز نیز منحصر در روابط جنسی ناایمن نمی باشد در مواردی که فرد با اعمالی از قبیل تجارت فرآورده های خونی آلوده و ‌سرنگ‌های عفونی امنیت به داشتی جامعه را به خطر می اندازد ، دیگر سخنی از روابط خصوصی و حریم شخصی افراد در میان نخواهد بود . لذا اینجا است که از طریق جرم انگاری و اعمال مجازات نسبت ‌به این افراد می توان از شیوع این بیماری تا حدودی کاست . در حقوق کیفری ما اشاره ای ‌به این مسئله نشده و از طرفی چند جانبه بودن رفتارهای انتقال دهنده ایدز موجب شده که آرای مختلفی توسط حقوق ‌دانان و فقها و قضات در زمینه انگاری رفتارهای ناقل ایدز و بالتبع آن ، مجازات چنین افرادی صادر شود لذا بنا به دلایل زیر بهتر است که قائل به تصویب و اعمال قانون خاص در این زمینه شویم. به نظر می‌رسد که:

۱-تصویب اعمال قانون خاص انتقال ایدز، می‌تواند تا حد زیادی در ارائه تعریف دقیق تر از فعل مورد منع قانون ، مؤثر باشد . چه آنکه در غیر اینصورت مجبور خواهیم بود جهت دستیابی به مفاهیم اولیه و تعریف ساده ای از جرم و شرایط آن به آرای محاکم و رویه قضایی رجوع نماییم .

۲-وضع قانون خاص احتمال اشتباه در فهم مفاهیم مربوطه را کاهش داده و از تشتت آرا و اعمال مجازات‌های مختلف بر عملی واحد ، ممانعت به عمل می آورد .

۳-عدم وجود قانون خاص و به تبع توسعه مفهوم رفتارهای مخاطره آمیز نه تنها سبب کاهش ضمانت اجرای کیفری آن شده بلکه موجب اعمال مجازات‌های سنگین و نامناسب با جرم می‌گردد و چنین امری نهایتاًً توفیق چندانی در هدف مذبور (کنترل رفتارهای مخاطره آمیز) به دنبال نخواهد داشت .

۴-با تصویب قانون خاص و صراحت بر مجرا بودن آن در رابطه با انتقال ایدز ، تعارض دو قانون عام و خاص نیز از بین خواهد رفت .

منابع و مأخذ

به زبان فارسی

الف)کتب

۱- آدلر ، پروفسور مایکل ؛ ترجمه: فرهاد همت خواه ؛ انتشارات عصر کتاب ، چاپ نهم ، سال ۱۳۸۷٫

۲- آقایی نیا ، حسین ؛ حقوق کیفری اختصاصی (جرائم عیه اشخاص) ؛ انتشارات میزان ، چاپ چهارم ، پاییز ۱۳۸۷٫

۳- اردبیلی، محمد امین؛ حقوق جزای عمومی؛ جلد اول، نشر میزان ، چاپ پنجم ، سال ۱۳۸۲ .

۴- احسانپور، سید رضا؛ مسئوولیت کیفری ناشی از انتقال ایدز ؛ تحقیقات اخلاق پزشکی مؤسسه‌ فرهنگی حقوقی سینا ، سال ۱۳۸۸ .

۵- پاد ، ابراهیم ؛ حقوق اختصاصی کیفری ؛ انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ دوم ، سال ۱۳۴۸ .

۶- جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ؛ ترمینولوژی حقوق ؛ انتشارات گنج دانش ، چاپ چهاردهم ، سال ۱۳۸۳ .

۷- جاوتز ؛ میکروب شناسی پزشکی ( ویروس شناسی) ؛ مترجمین : پرویز مالک نژاد ، و همکاران ؛ ویرایش ۲۳ ، انتشارات سماط ، چاپ اول ، سال ۱۳۸۵ .

۸- صادقی ، محمد هادی ؛ حقوق اختصاصی (جرائم علیه اشخاص) ؛ نشر میزان ، چاپ هشتم ، سال ۱۳۷۶٫

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:47:00 ب.ظ ]




زیرا قبل از انتفاع از اتومبیل ب نظر مثبت وی را جلب ‌کرده‌است حال در همین مثال فرض کنید که الف ابتدا از اتومبیل انتفاع ببرد و استفاده کنند و بعد از انتفاع خویش از اتومبیل نظر مثبت ب را جلب کند که این شق هم معرف مفهوم اجازه است .

البته مفاهیم فوق الذکر ( تفاوت اجازه و اذن ) خوشبختانه جایگاهی در حقوق ما ندارد و شاهد این هستیم که مقنن بعضاً اجازه و اذن را به جای یکدیگر هم به کار می‌برد و اگر نه در غیر این صورت ماده ۱۰۴۳ ماده ای بی پایه واساسی بود که هر کودکی می‌توانست برآن ایرادی وارد آورد.

حال آنکه اجازه در این ماده به جای کلمه اذن به کار گرفته شده باید دید کیفیت این اجازه (اذن ) و جلب نظر ولی چگونه است.

اولاً این رضایت ( اجازه ) باید صریح باشد اما اینکه به فعل هم ممکن است یا نه قانون‌گذار سکوت گذاشته است اما فی الواقع برای آن معنی مشاهده نمی شود یعنی رضایت ولی به فعل هم ممکن است . دوماً آیا سکوت ولی ( پدر یا جد پدری)دال بر رضایت وی است یا اینکه خیر حتماً باید اراده انشایی داشته باشد برای ابراز اراده خود که باز هم از آنجایی که در روال حقوقی سکوت علامت رضا نیست یعنی حتماً باید رضایت خود را ابراز کند.

درضمن ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی اظهاری دارد ، « . . . موقوف به اجازه پدر یا جد پدری اوست . . .»

در اینجا هم این ابهام به وجود می‌آید که آیا اذن پدر ارجح است یا اذن پدربزرگ (جد پدری ) یا اینکه تقدم زمانی این ارجحیت را مشخص می‌کند یعنی اینکه اگر پدر یا جد پدری هر کدام موافقت را زودتر ابراز کنند نکاح به صحت منعقد می شود . که به نظر می‌رسد با بهره گرفتن از واژه ( یا ) در عبارت « پدر یا جد پدری او است. » قانون گذار اجازه پدر و جد پدری را در عرض یکدیگر دانسته ، اما اگر محل اختلاف بین نظر پدر و جد پدری پیش آمد تکلیف چیست ؟ یعنی مرجع صلاحیت دار برای فصل اختلاف کیست و کجاست . که قانون‌گذار در این مورد هم مسیر سکوت و مسامحه خود را پیش گرفته است .
ـ خلاف اصل بودن ولایت از آنجایی که ولایت در دختری که بالغ شده است خلاف اصل است لذا قانون‌گذار دایره شمول آن را حد المقدور محدود و محصور ‌کرده‌است که ذیلاً به
آن می پردازیم .

اولاً : مقنن این صلاحیت را به پدر و جد پدری داده است و موافقت یکی از آنان نیز اکتفا می‌کند.
ثانیاًً : اجازه پدر و جد پدری فقط ‌در مورد دختری لازم است که باکره باشد در غیر این صورت یعنی اگر باکره نیازی به اجازه پدر وجد پدری نیست که البته مقنن تعریفی از باکره ارائه نداده است .

ثالثاً : حدود و صلاحیت پدر یا جد پدری فقط و فقط در اجازه به دختر باکره است که آن را تحت عنوانی جدا بررسی خواهیم کرد .

حدود وصلاحیت پدریا جدپدری در اجازه در فقه پنج نظر راجع به حدود صلاحیت پدر ذکر شده است که به بیان یک ، یک آن ها خواهیم پرداخت .

دختر همچنان تحت ولایت پدر وجد پدری است و ولی می‌تواند مستقلاً دختر باکره رشیده خود را به عقد ازدواج دیگری در آورد.

این نظر در بین فقهای اهل سنت نظر فقهای شافعی ، مالکی وعده محدودی از فقهای امامیه مثل شیخ طوسی در کتاب نهایه و شیح یوسف بحرانی صاحب حدائق است و به ولی (پدر ) در اینجا ولی مجبّر گفته می شود یعنی کسی که می‌تواند مولی علیه خود را به اجبار به عقد دیگری در آورد .
پدر و جد پدری ولایتی بر باکره رشیده ندارد و او خود می‌تواند مستقلاً اقدام به نکاح نماید.
ابوحنیفه ولایت پدر بر دختر باکره رشیده ساقط می‌داند و می‌گوید دختر خود مستقلاً می‌تواند مبادرت به عقد نکاح نماید و هیچکس حق اعتراض به او را ندارد مگر اینکه به غیر کفو یا کمتر از مهر المثل ازدواج کند که در این صورت ولی حق اعتراض دارد و می‌تواند در دادگاه حق فسخ بخواهد .
تشریک در ولایت یعنی لزوم اذن ولی و دختر در عقد نکاح یا به تعبیر دیگر دختر اگر بخواهد ازدواج کند باید اجازه ولی را بگیرد .

از این قول به عنوان قول مشهور در بین فقهای امامیه یاد شده است در بین فقهای معاصر می توان به نظر امام خمینی ( ره ) ، آیت ا. . . مکارم شیرازی ، آیت ا. . . صانعی ، آیت ا . . . صافی و دیگر فقهای امامیه یادکرد و دربین فقهای متقدمین می توان به فقهای بزرگی مثل : سید مرتضی ، ابن جنیف ، سلاز ، ابن ادریس ، علامه حلی در کتاب تذکره و قواعد ، شهید اول و شهید ثانی در لمعه و شرح لمعه و محقق کرکی و صاحب جواهر اشاره کرد و فقهای یاد شده اذن پدر را حمل بر اصل استصحاب می دانند .
در عقد منقطع دختر مستقل است و نیازی به اذن ولی ندارد ولی در عقد نکاح دائم اجازه ولی لازم است .
عکس نظر فوق یعنی در عقد دائم دختر مستقل است و در نکاح منقطع اجازه ولی لازم است این قول که محقق آن را در شرایع نقل کرده گوینده آن معلوم نیست.

همچنین دو نظر بالا تقریباً خلاف نظر اکثر قریب به اتفاق فقها است زیر فقها در فتوای و اقوال خود بین نکاح دائم و منقطع تفاوتی نگذاشته و منظور ایشان از نکاح مطلق نکاح است چه دائم و چه منقطع .
موارد سقوط اذن اعتبار ولی در بعضی از موارد اعتبار اذن ولی ساقط می‌گردد و دختر باکره می‌تواند بدون اذن پدر یا جد پدری خویش اقدام به ازدواج کند و چنین ازدواجی هم صحیح و نافذی می‌باشد که این موارد را به تفکیک توضیح می‌دهیم اما پیش از آن به مطلبی بسیار مهم می پردازیم . ماده ۱۰۴۳ قانون مدنی این طور مقرر می‌دارد که (. . . هرگاه پدر ویا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می‌تواند با معرفی کامل مردی که . . . ) همان‌ طور که در ماده فوق مشاهده می شود در جایی که پدر یا جد پدری بدون علت موجه اجازه ندهد بنابر نص صریح قانون اجازه او ساقط می شود اما متاسفانه مشاهدهمی شود که در بعضی از منابع و کتب حقوقی وفقهی مثل مناحج المتقین و شرح لمعه و همچنین مختصر حقوق خانواده دکتر امامی و صفایی صفحه ۸۲ از عبارت « ولایت او ساقط خواهد شد و دختر در نکاح استقلال خواهد داشت » بهره برده اند که این ابهام را ایجاد می‌کند که مگر ولایت هم قبل از رسیدن فرزند به بلوغ قابلاسقاط است ؟

یعنی اینکه به علت کوتاه پدر نه در امر اجازه در نکاح د ختر باکره خویش بلکه در هر موضوع دیگری ( مثل ندادن نفقه به دخترش و . . . ) نسبت به مولی علیه آیا می توان ولایت پدر را اسقاط کرد ؟

مگر نه اینکه ولایت پدر ( و جد پدری ) بر فرزند خود اکتسابی است نه انتخابی . یعنی پدر صرف پدر بودنش ولی فرزند نابالغ خویش است . والاّ اگر غیر از این بود و ولایت فقط و فقط مخصوص پدر ( جد پدری ) نبود مادر هم می‌توانست ولی اولاد خویش باشد در صورتی که این امر شدنی نیست یعنی مادر نمی تو اند ولی فرزند خویش باشد . حال با توصیف و تفاسیر فوق چطور می توان نظریه بعضی از علماء حقوق مثل : دکتر صفایی و دکتر امامی و همینطور فقهای بنام مثل : شهید ثانی را توجیح کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:47:00 ب.ظ ]