پایان نامه ها و مقالات تحقیقاتی | ۲-۲-۳-۳- گرایش کارآفرینانه – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
در تحقیق حاضر، با توجه به ویژگیهای زمینه مورد مطالعه (صنعت بانکداری)، جهت بررسی و تحلیل کارآفرینی در سطح سازمانی از رویکرد گرایش کارآفرینانه استفاده می شود. از این رو، در ادامه فصل به تشریح نظریه های موجود در خصوص گرایش کارآفرینانه پرداخته می شود.
۲-۲-۳-۳- گرایش کارآفرینانه
سازمانهایی که میخواهند به طور موفق کارآفرینی را در سطح سازمان اجرا کنند، نیاز به یک گرایش کارآفرینانه دارند. گرایش کارآفرینانه به فعالیتهای تعیین استراتژی اشاره دارد که کسب و کارها برای شناسایی و راهبری شرکتهای نوپا به کار میبرند. گرایش کارآفرینانه یک چار چوب ذهنی و یک دورنما در مورد کارآفرینی ارائه میدهد که در فرآیندهای جاری شرکت و فرهنگ سازمانی منعکس شده است. مفهوم گرایش کارآفرینانه از تحقیقاتی نشأت گرفته که تعیین استراتژی را بر حسب الگوهای عمل یا سبکهای تصمیم گیری ملاحظه نموده است. موضوع رایج در ادبیات گرایش کارآفرینانه این است که محققان همگی توافق دارند که گرایش کارآفرینانه یک فرایند سطح سازمانی پویا است که صرف نظر از اندازه و نوع سازمان قابلیت کاربرد در هر سازمان را دارد (نایت، ۱۹۹۷).
اگرچه مینتزبرگ[۱۱۱] (۱۹۷۳) عوامل پیشگامی و خطرپذیری را به جامعه مدیریت معرفی کرد، اما مطالعات اولیه کارآفرینی در سطح سازمان توسط خاندوالا[۱۱۲] (۱۹۷۷)، میلر و فرزین[۱۱۳] (۱۹۷۸، ۱۹۸۲) و میلر (۱۹۸۳) منجر به توسعه سازه گرایش کارآفرینانه شد که سه بُعد خطرپذیری سازمانی، پیشگامی و نوآوری را شامل میشد. مفهوم گرایش کارآفرینانه برای اشاره به فرآیندها و سبکهای اتخاذ استراتژی سازمان به کار گرفته شده است. در تکامل تدریجی گرایش کارآفرینانه، خاندوالا (۱۹۷۷) گرایش کارآفرینانه را به عنوان انتخاب استراتژیک تعریف کرد و مقیاسی برای اندازه گیری ویژگیهای سازمانی ارائه نمورد که کارآفرینی را نیز شامل میشد. میلر و فریزن (۱۹۷۸، ۱۹۸۲) ابعاد گرایش کارآفرینانه را تعریف کردند و آن را با عوامل مقیاس خاندوالا (۱۹۷۷) برای اندازه گیری کارآفرینی در سازمانها منطبق ساختند. با این حال، تلاش های اولیه خاندوالا (۱۹۷۷) و میلر و فریزن (۱۹۷۸) منحصراًً روی کارآفرینی تمرکز نداشت و تنها بینش اولیهای درباره سازه گرایش کارآفرینانه فرآهم مینمود.
در ادامه مطالعات، میلر (۱۹۸۳) مفهوم گرایش کارآفرینانه را به وسیله ساخت یک مقیاس عملیاتی کرد و به بررسی تعیین کننده های کارآفرینی در انواع مختلف سازمانها پرداخت. میلر (۱۹۸۳) عنوان کرد، “ یک شرکت کارآفرینانه شرکتی است که در نوآوری محصول و بازار درگیر می شود، برخی اقدامات مخاطره آمیز را به عهده میگیرد و اولین شرکتی است که با نوآوریهای پیشگام مطرح می شود و رقبا را تحت فشار قرار میدهد” (ص ۷۷۱). میلر (۱۹۸۳) گرایش کارآفرینانه را متشکل از سه بُعد خطرپذیری، نوآوری و پیشگامی معرفی کرد. کوین و اسلوین (۱۹۸۶، ۱۹۸۹، ۱۹۹۱) از مدل سه بُعدی گرایش کارآفرینانه میلر (۱۹۸۳) حمایت کرده و اظهار کردند که سازمانهایی که گرایش کارآفرینانه بالایی از خود نشان می دهند، الگوهای رفتاری ویژهای دارند و متغیرهای درونی، بیرونی و استراتژیکی که اثرات تعدیل کنندگی بر ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمانی داشتند را پیشنهاد کردند. کوین و اسلوین (۱۹۹۱) از اصطلاح “حالت کارآفرینانه”[۱۱۴] برای توصیف رفتارهای خطرپذیری، نوآوری و پیشگامی استفاده کردند. نامن و اسلوین[۱۱۵] (۱۹۹۶) عبارت “سبک کارآفرینانه” [۱۱۶] را برای توصیف نوآوری، پیشگامی رقابتی و خطرپذیری کسب و کار یک شرکت به کار گرفتند. صرف نظر از اصطلاحاتی که برای توصیف گرایش کارآفرینانه استفاده شده است، این سازه از نظر مفهومی چند بُعدی بوده و نشان دهنده تمایل شرکت برای حفظ مزیت رقابتی خود در بازار و همچنین نشان دهنده توان رقابت تهاجمی از طریق خطرپذیری، تغییر و نوآوری در مقابل سایر رقبای تجاری است (میلر، ۱۹۸۳؛ کوین و اسلوین، ۱۹۸۸).
لامپکین و دس (۱۹۹۶) با اضافه کردن ابعاد رقابت تهاجمی و استقلال کاری به مدل سه بُعدی گرایش کارآفرینانه (میلر، ۱۹۸۳؛ کوین و اسلوین، ۱۹۸۶، ۱۹۸۹، ۱۹۹۱) مشارکت بیشتری در تکامل این سازه داشتند. بر اساس نظر این محققین، گرایش کارآفرینانه در نشان دادن جهت گیری استراتژیک، جنبه های تصمیم گیری، رویه ها و طرز عمل یک شرکت را جهت مشخص کردن چگونگی اداره شرکت با هم ترکیب می کند. بر اساس نظر لامپکین و دس (۱۹۹۶)، گرایش کارآفرینانه به فرایندها، شیوه ها و فعالیتهای تصمیمگیری کلیدی سازمان اشاره دارد که منجر به ورود جدیدی میگردد. آن ها بیان کردند که «ورود جدید» به وسیله وارد شدن به بازارهای جدید با محصولات یا خدمات فعلی یا جدید تحقق مییابد. بر این اساس یک ورودی جدید ایدهای است که کارآفرینی سازمانی را تحت پوشش قرار میدهد. ابعاد کلیدی که جهتگیری کارآفرینانه را مشخص میکنند شامل مستقل عمل کردن، تمایل به نوآوری، ریسک طلبی و تمایل به تهاجم به رقبا و رابطه فعالانه داشتن با فرصتهای بازار است. لامپکین و دس (۱۹۹۶) پیشنهاد کردند که ابعاد گرایش کارآفرینانه مستقل هستند و در تعامل با متغیرهای زمینهای شامل عوامل محیطی و ویژگیهای سازمانی شرکت به وجود میآیند (شکل ۲-۶). در مدل ارائه شده توسط لامکین و دس (۱۹۹۶)، گرایش کارآفرینانه ارتباط مستقیمی با عملکرد سازمان دارد در حالی که متغیرهای محیطی مانند قدرت تحرک و پویایی، بخشندگی و کرامت، پیچیدگی و ویژگیهای صنعت ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمان را تعدیل میکنند. به طور مشابه در این مدل، عوامل سازمانی نظیر اندازه و ساختار، استراتژی و فرهنگ، فرایندهای تدوین استراتژی و منابع دردسترس سازمان ارتباط بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد سازمان را تعدیل میکنند. از نظر این محققان، عملکرد سازمان تنها رشد فروش و سودآوری نمیدانند بلکه رضایت سهامداران نیز به عنوان بخشی از عملکرد سازمان مطرح است.
عوامل محیطی
قدرت تحرک و پویایی
بخشندگی و کرامت
پیچیدگی
ویژگیهای صنعت
عملکرد سازمان
رشد فروش
سودآوری
عملکرد کلی
رضایت سهامداران
گرایش کارآفرینانه
خطرپذیری
نوآوری
پیشگامی
رقابت تهاجمی
استقلال
عوامل سازمانی
اندازه و ساختار
استراتژی و فرهنگ
فرایندهای تدوین استراتژی
منابع شرکت
شکل۲-۶- مدل کارآفرینی سازمانی لامپکین و دس (۱۹۹۶)
تعاریف ارائه شده برای ابعاد پنج گانه گرایش کارآفرینانه در جدول ۲-۳ آمده است. در ادامه هر یک از این ابعاد پنج گانه به طور کامل تشریح می شود.
جدول ۲-۳- ابعاد گرایش کارآفرینانه و تعاریف آن
بُعد
تعریف
خطرپذیری
تصمیم گیری و اتخاذ اقدامی بدون دانش خاصی در مورد نتایج احتمالی. برخی تعهدات ممکن است به جایگزینی منابع در فرایند پیشبردی کسب و کارهای مخاطره آمیز جدیدی بیانجامید.
نوآوری
تمایل به معرفی تازگی و نوبودن از طریق آزمایش و فرآیندهای خلاق به منظور توسعه محصولات و خدمات جدید و همین طور فرآیندهای جدید
پیشگامی
مشخصه نگاه به جلو یک رهبر بازار که بینشی جهت استفاده از فرصت ها در پیشبینی تقاضای آینده دارد
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-09-30] [ 04:21:00 ب.ظ ]
|