اهمیت زیبایی شناختی و محیط از دیدگاه روانشناسی

فردریک فروبل[۳]

از دیرباز مربیان هوشمند و آفریننده همواره به اثرات محیط زیست کودکان بر رشد آنان توجه داشته اند. فردریک فروبل (ابتدای قرن نوزدهم) طراحی محیط و فضا سازی برای کودکان را با طراحی فضای سبز و باغ که پیوسته در حال تغییر است مقایسه می‌کرد. فضاهایی تخیل پرور و راهنمای تخیلات و رفتار کودکان. (لیندون، ترجمه دهقانی، ۱۳۸۹، ص۲۳)

مارگارت مک میلان[۴]

یک قرن بعد مارگارت مک میلان پیشگام ایجاد و تأسيس مهدکودک در انگلستان می‌گفت «می‌خواهیم محیطی بسازیم که در آن آموزش و پرورش اجتناب ناپذیر باشد و همین که کودک در چنین محیطی قرار گرفت، بدون تلاش دیگری، چیزهای فراوان بیاموزد.» (لیندون، ترجمه دهقانی، ۱۳۸۹، ص ۲۴)

مونته سوری

ماریا مونته سوری در همه نوشته ها و آثار خود بر نقش محیط و مربی در رشد همه جانبه کودک تأکید می ‏کند. وی محیطی را از نظر مادی و اجتماعی برای آموزش توصیه می ‏کند که با نیازهای کودکان و فعالیت‌های آن‏ها منطبق باشد. کلاس‌های مونته سوری برای هردو کودکان و والدین جذابیت دارد و کلاس‌ها روشن، گرم، پر از گیاهان، حیوانات، لوازم هنری، موسیقی، کتاب و وسایل آموزشی است.(سلیمانی، ۱۳۹۰، ص ۳۹)

زیبایی و فضای اطراف کودک از دیدگاه مونته سوری متکی به ابزار و وسایل است و اهمیت ویژه‌ای برای کیفیت و زیبایی این وسایل قائل است. این اهمیت تنها وسایل و ابزارها را در بر نمی‏گیرد بلکه زیبایی و فضای اطراف از عناصر دیگر کلاس مونته سوری است. زیبایی محیط، پاسخ‌های مثبت و خودجوش کودک را به زندگی تحریک می ‏کند. همه چیز باید خوب طراحی شده و از کیفیت بالا برخودار باشد. کلاس درس و محیط آموزشی در روش مونته سوری به طور ایده آلی رنگی، با کیفیت، زیبا و جذاب است(صمدی،۱۳۸۷، ص ۱۹۱).

بزرگسالان به محیط زندگی خود توجه دارند، می‌توانند آن را در نظر آورند و درباره آن دست به تفکر بزنند. کودکان اما، به کلی مجذوب و محسور محیط زندگی خود می‌شوند و آن را جذب و درون سازی می‌کنند. کودکان چیزهایی را که جلب و جذبشان می‌کنند فقط به خاطر نمی سپارند بلکه این گونه چیزها از نظر روانی تاثیر نیرومندی بر آنان می‌گذارد و بخشی در وجودشان نقش می‌کنند. (لیندون، ترجمه دهقانی، ۱۳۸۹، ص۵)

مارک دودک[۵] معتقد است، روی هم رفته محیط باید احساس روشنی از وجود نظم و هماهنگی و موازین زیبایی شناختی به کودکان بدهد. (لیندون، ترجمه دهقانی، ۱۳۸۹، ص۵۷)

آون

این نظریه را پذیرفته بود که تمام افراد آزاد متولد شده و این اعتقادات و تعلیمات محیط یعنی اشراف محیط است که افراد را متفاوت بار می ‏آورد(فضائلی،۱۳۸۶، ص ۳۱).

مازلو

مازلو پدر روحانی روانشناسی انسانگرایی برای فهم و شناخت بالاترین استعدادهای بالقوه که انسان‏ها می‌توانند در خود پرورش دهند نمونه کوچکی از اشخاص را که از نظر روانی افراد برجسته‌ای بودند را مورد مطالعه قرار داد تا تفاوت آن‏ها را با کسانی که از نظر سلامت روانی متوسط یا بهنجار بودند تعیین کند.

به عقیده مزلو هر فرد دارای گرایش ذاتی برای رسیدن به خودشکوفایی است این حالت یعنی بالاترین سطح نیاز انسان شامل استفاده فعال از همه خصایص و قابلیت ها، یعنی به فعلیت در آوردن تمامی استعداد‌های بالقوه است. برای خود شکوفا شدن، ارضای نیازهایی که در سطوح پایین سلسله مراتب نیازها جای دارند ضروری است. هر نیازی باید به نوبه خود ارضا شود پیش از آنکه نیاز بعدی سلسه مراتب نیازها بروز کند و ما را برانگیزاند.

اساسی ترین نیازهای کودکان بر اساس هرم مازلو شامل :

  1. جسمانی ۲٫ ایمنی ۳٫ عشق وتعلق داشتن ۴٫ عزت واحترام ۵٫ خودشکوفایی ۶٫ فهمیدن و درک ۷٫ زیبایی.(هارتلی بروئر، ترجمه ناهیدی،۱۳۸۴،ص۷۵)

نیازهای فیزولوژیکی یا جسمانی برای غذا، آب، هوا، خواب و فعالیت جنسی

نیاز به ایمنی برای امنیت، ثبات، نظم، محافظت و رهایی از ترس و اضطراب

نیازعشق، تعلق و دوست داشتتن نیاز به محبت و وابستگی

نیاز به عزت نفس، نیاز به مورد احترام دیگران و خود واقع شدن

نیاز به فهمیدن و درک زیبایی

نیاز به خودشکوفایی (شولتز، ترجمه سیف،۱۳۹۲، ص ۵۳۴).

هنر واقعا در زندگی هر فرد مهمترین نقش را ایفا می ‏کند. شکوفا شدن حس زیبایی شناسی در کودکان بر درک آن‌ ها برای فهم آثار هنری دیگران خواهد افزود (انگجی،۱۳۸۰).

عوامل زیبایی شناسی در فضایی که برای کودک طراحی می‏ شود، باید طوری باشد که او را به آموزش ترغیب کند. از این رو باید محیطی شاد و سرشار از انرژی را با توجه به گروه سنی، توسط رنگ‌ها و احجام قابل لمس پدید آورد (زبردستان، ۱۳۹۱، ص ۷)

زیبایی شناختی در آموزش‌های رسمی و غیر رسمی کم تر به آن توجه شده است. بعدی است که یادگیری را مادام العمر می‌کند. این بعد پیش نیاز زندگی است و رسیدن به درک کلی از آن را پوشش می‌دهد. این بعد تاثیر عمیقی بر رفتار کودک می‌گذارد. عدم رشد کودک در این بعد مانع دست یابی کودکان به فرصت‌های شکوفایی در زندگی می‌شود و قابلیت‌های آنان را در یادگیری و در تمام زمینه‌های زندگی کاهش می‌دهد. توجه ‌به این بعد سبب کاهش فاصله میان هدف‌های آرمانی و هدف‌های رفتاری می‌شود.(بازرگان، ۱۳۸۴، ص ۸۹)

اهمیت زیبایی شناختی و محیط از دیدگاه فلسفه

زیبایی شناسی شاخه‌ای از فلسفه است که از تحلیل مفاهیم و راه حل مسائلی بحث ‌می‌کند که از تأمل در خصوص موضوعات ادراک زیبایی شناختی بر می‌خیزد. موضوعات ادراک زیبایی شناختی نیز شامل تمامی اشیایی است که موضوع تجربه زیبایی شناختی قرار می‌گیرد.‌بنابرین‏ فقط پس از تجربه زیبایی شناختی است که قادر به تحدید طبقه موضوعات ادراک زیبایی شناختی می‌شویم (بیردزلی،ترجمه حنایی کاشانی،۱۳۹۲).

دانستن ریشه‌های زیبایی شناختی روشن خواهد نمود که به طور کلی حساسیت زیبایی را چگونه حساسیتی باید تلقی کرد. این واژه هم بر احساس هم بر ادراک حسی دلالت دارد و به طور کلی ادراک از طریق حواس معنا می‏ شود. از سده هجدهم به بعد این اصطلاح به نحوه اختصاصی در باب هنر و زیبایی به کار گرفته شد. تجربه زیبایی شناختی بیشتر در بستر تجربه حس پدید می ‏آید و یا از آن ناشی می‏ شود. مثلا از طریق مشاهده، صورت‏ها، خطوط، رنگ‏ها، فضاها و بافت‌های یک اثر نقاشی به تجربه زیبایی شناختی آن نایل می‏شویم(کالینسون،ترجمه فرنودفر،۱۳۸۵، ص۱۵).

کیفیات زیبایی شناسی

جستجوی شرایط لازم و کافی زیبایی و دیگر کیفیات زیبایی شناختی در نیمه دوم قرن هجدهم با همان شور و شوق دنبال شد. در این بحث اثر دوران جوانی ادموند برک با عنوان پژوهشی فلسفی در اصالت عقاید و زیبایی[۶] پژوهشی فلسفی در خاستگاه تصورات ما از زیبا اهمیتی بسزا داشت. استدلال ادموند برک در دو سطح پدیدار شناختی و شناخت‌اندام حسی پرورده می‌شود. وظیفه نخست تبیین این امر که اشیاء به وسیله چه کیفیاتی احساسات زیبایی و والایی را در ما برمی انگیزد. او می‌پرسد که چه چیزی کیفیات حسی را قادر به برانگیختن احساسات زیبایی و والایی می‌سازد و پاسخ می‌دهد که آن‌ ها با ایجاد تاثیر‌های محسوس در‌اندام‌های حسی مانند تاثیر‌های عشق و وحشت واقعی این کار را انجام می‌دهند(بیردزلی،ترجمه حنایی کاشانی،۱۳۹۲).

افلاطون

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...