پرخاشگری صلح جهانی را تهدید می‌کند از این رو تعجب آور نیست اگر ببینیم روان کاوان و روان پزشکان ‌کنفرانس‌هایی درباره اینکه چگونه می توان از تعدی افراد به یکدیگر جلوگیری کرد تشکیل

می‌دهند.و تحقیقاتی ‌در مورد شرایط ایجاد کننده ی پرخاشگری حاصل از پرخاشگری انجام می شود (ساعتچی،۱۳۷۲).

در اجتماع کنونی پرخاشگری مترادف با تجاوز به حقوق دیگران است.امروزه کسی را پر خاشگر خواندن در واقع نوعی تحقیر کردن و مهر خشونت.خود خواهی و گاهی خطرناک بر پیشانی او زدن است. اگر چه واقعا ممکن است دنبال هدف های خود رفتن یک فرد منجر به تخریب هدف دیگری شود. اما نکته ی مهم این است که چگونه و در چه حدی این حس بر انگیخته می شود. در واقع اگر پرخاشگری معطوف به کسب هدف های قانونی بوده و سبب نقض حقوق دیگران نشود. می‌تواند یکی از زمینه‌های اخلاقی شخصیتی هر کسی باشد.

تمامی جنبه‌های زیست شناختی انطباقی که در حیوانات وجود دارد .در انسان نیز می‌تواند یافت شود.ما مجبوریم استعداد انسان را در پرخاشگری تا حدی بشناسیم و کارکرد مثبت آن را نیز باید بپذیریم.ما باید در مقابل دشمنان بتوانیم از خود دفع کنیم و در شرایط خطر فرمان صادر کنیم و در موارد ضروری جهت توالد و تناسل با رقبای خود به رقابت بپردازیم. ‌بنابرین‏ همه جوامع باید راه هایی بیابند تا مانع از آن شوند که اعظای آن همدیگر را بکشند یا به هم آسیب برسانند (یاسایی، ۱۳۷۶)

.

بیان مسئله

عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افکار، احساسها، عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی می‌شود: احساس می‌کنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم؛ خود را دوست داریم یا نداریم. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربه‌ای که از خویش داریم باعث می‌شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن، و یا برعکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم (هریس کلمز، امینه کلارک ۱۹۲۹، به نقل از پروین علیپور، ۱۳۷۵).

عزت نفس از خودپنداره متفاوت است. خودپنداره عبارت اند از مجموعه ویژگی‌هایی است که فرد برای توصیف (در زمینه‌های جسمانی، عقلانی، اجتماعی و …) به کار می‌برد. مثلاً یک فرد ممکن است خودش را یک فوتبالیست خوب یا فرد نسبتاً خوبی بداند که این‌ها محتوای خودپنداره را تشکیل می‌دهد اما عزت نفس ارزشی است که اطلاعات درون خودپنداره برای فرد دارد و از اعتقادات فرد ‌در مورد تمام صفات و ویژگی‌هایی که در او هست ناشی می‌شود (بیابانگرد ۱۳۷۳، به نقل از هرمزی نژاد ۱۳۸۰).

عزت نفس را می‌توان به عنوان میزان ارزشی که ما برای خود قایل می‌شویم در نظر گرفت. مطالعات حاکی از این است که آگاهی یا برداشت ما از خود بیشتر ناشی از تجربه های اجتماعی ماست. ما خود را آن گونه می‌بینیم که فکر می‌کنیم دیگران ما را می‌بینند (ایلین شیهان ۱۹۶۴، به نقل از مهدی گنجی ۱۳۷۸)

عزت نفس، یکی از پایه های اساسی شخصیت آدمی‌و باعث رسیدن انسان به افتخار و سربلندی است. عزت نفس مایه آزادی و والایی همت است. عزت مندان هرگز به ذلت و بندگی دیگران تن نمی‌دهند و سرمایه شرافت و آزادی خود را با هیچ قیمتی معامله نمی‌کنند. عزت نفس از طرفی برای تمام افراد یکی از بزرگترین فضیلت‌های اخلاقی است و از طرف دیگر، محرک آدمی‌در اجرای دیگر برنامه های اخلاقی تلقی می‌شود (برگرفته از روزنامه کیهان شماره ۱۹۱۶۹ (اندیشه) به نقل از طیبه چراغی ۱۳۸۷).

چالش‌های ژرف و سترگ سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی به ویژه در اجتماعات عقب مانده ناکام و جوامع در حال رشد پر تنش. از دیگر الگوهای زندگی آدمی در یکی دو سده اخیر است این چالش ها ‌در اجتماعات نامردم سالارانه (غیر دموکراتیک )به ستیزه ها و کینه توزی های بیهوده و آسیب زا می‌ انجامد که خود چرخه ای دیگر از ناکامی “سر خوردگی “خشم و کنش پرخاش گرانه آغاز می‌کند (آسیب روانی ۲)(حسین آزاد۱۳۸۰) .

در این تحقیق باید گفت که همه جوامع هم علل و بروز پرخاشگری مورد بررسی قرارداده و هم راه های برای جلوگیری از آسیب رساندن افراد به یکدیگر را مطرح ساخته است. که یکی از این ها دست یافتن به عزت نفس است .در تحقیقات دیگر عو امل بروز پرخاشگری نشان داده است که سطح تستسترون در پسران هم ممکن در پرخاشگری آن ها نقش داشته باشد با گزارش شخصی از پرخاشگری فیزیکی وکلامی ،تحمل پذیری ،محرومیت ‌و تحرک پذیری هم عواملی هستند که با پرخاشگری همبستگی معنا داری دارند .(رشد شخصیت کودک هنری هانس،ش-یاسایی) .

هم ازجمله مفاهیمی است که در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از روان شناسان وپژوهندگان قرار گرفته است اما از نظر قدمت تاریخی این موضوع در مباحثی که علما ‌و فلاسفه تعلیم وتربیت در گذشته داشته اند نیز به چشم می‌خورد در طول هزاران سال گذشته ،گزارش های تاریخی ،نظریات فلاسفه وشاعران داستان ها وافسانه هاگواه بر این مطلب است که انسان دارای این نیاز است که خودش را خوب بداند وتمام کارکرد هایش را اخلاقی ومنطقی جلوه دهد .استانگ اظهار می‌دارد در طول صد سال گذشته نیز بسیاری از روان شناسان این نظریه را پذیرفته اند که انسان دارای نیاز به عزت نفس است.فرنچ از عزت نفس به عنوان سپری دربرابر اضطراب نام می‌برد (دادستان ۱۳۶۸).

باورها وگفته هایی مثل”من موفق هستم “یا”من شکست خورده ام “عزت نفس فرد رانشان می‌دهد که از عوامل مهم در تعیین رفتارها ی آینده می‌باشند مثلا ًاگر خودمان را به عنوان فردی شکست خورده ببینیم انتظار شکست خواهیم داشت .حال باید گفت این عزت نفس چیست که این گونه مورد تأکید وتوجه می‌باشد شاید به زبان ساده بتوان گفت عزت نفس عبارت است ‌از احساس ارزشمندی از توانایی ها ی خود(کوپراسمیت ) که این احساس در افراد مختلف یکسان نیست اینکه افراد درباره خود چگونه فکر می‌کنند .آیا خود را باهوش یا کودن می دانندآیا خود را محبوب یا منفور دیگران می بینند آیا از خودشان خوششان می‌آید این برداشتها در مجموع باعث می شود که فرد نسبت به خوداحساس خوشایند ،ناخوشایند وبی کفایتی کند (شاملو سعید ۱۳۶۸)(بهداشت روانی).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...