مدیریت یک سازمان رابطه تنگاتنگی با اهداف آن سازمان دارد. میزان موفقیت در به کارگیری شیوه های رهبری و مدیریت تحت تأثیر ارزش‌های حاکم بر بافت فرهنگی جامعه قرار دارد. (رضائیان، ۱۳۸۰، ۸)

مدیریت به تنهایی نه علم است و نه هنر و مدیر الزاماًً نه دانشمند است و نه هنرمند و سرانجام نه رئیس است، نه رهبر و نه صاحب حرفه. بلکه روشی است که شخص یا اشخاص در قبال اداره سلسله ای از فعالیت هایی که در سازمان رسمی و غیررسمی جامعه وجود دارد اتخاذ می‌کند و در این راه قبول و به کار گرفتن آرای علمی، هنری، فنی و حرفه‌ایی دیگران هم گریز و گزیری ندارد. مدیریت روش به گردش در آوردن کارهای یک سازمان اجتماعی یا صنعتی «از لحاظ اقتصادی، اداری، سیاسی و اجتماعی» است در جهت رسیدن به هدف‌های آن سازمان و دست مایه مدیر در این راه عبارت است از: افراد، کار، اهداف (بیان، ۱۳۷۲، ۳۱)

در اهمیت مدیریت می‌توان ‌به این نکته اشاره کرد که بسیاری از صاحب‌نظران موفقیت و شکست نهادها را ناشی از تفاوت در نحوه مدیریت آن ها می دانند. «مدیریت موفق مدیریتی است که به کسب هدف های سازمان یا چیزی بیش از آن می‌ انجامد. موفقیت واقعی مدیر در گرو اثربخشی فعالیت برای کسب هدف و کارایی است» (رضائیان، ۱۳۸۰، ۱۹) ‌بنابرین‏ برای ارزیابی میزان موفقیت یک مدیریت (یا مدیر) باید به اهدافی که یک سازمان یا نهاد در پی آن است توجه کرد و ‌بر اساس میزان دستیابی به آن اهداف موفقیت مدیریت را ارزیابی نمود. بی شک دستیابی به اهداف در یک سازمان مستلزم انجام وظایف و رسالت هایی است که برای آن سازمان در نظر گرفته شده است.

«مدیریت عبارت است از استفاده مؤثر از منابع محدود به منظور رسیدن به هدف های مطلوب» این تعریف کوتاه به منابع محدود در مدیریت اشاره دارد. یعنی همیشه مدیران با منابع محدودی سروکار دارند و می‌بایست از این منابع به نحو مطلوب بهره برداری کنند. در اینجا لازم است مفهوم رهبری نیز تعریف شود. «رهبری یعنی توانایی نفوذ بر گروهی برای رسیدن به هدف یا هدف‌هایی» کار رهبر آن است تا پیروانش را کمک کند تا به هدف خود برسند و اهداف آن ها را با اهداف سازمان هماهنگ کند (رابینز، ۱۹۹۷، ۱۸۱).

        1. راهبرد

فرهنگ لغات وبستر[۷] استراتژی یا راهبرد را علم و هنر به‌کارگیری نیروی بازوی جنگجو برای محافظت و نجات امکانات در یک جنگ تعریف می‌کند (کینز، ۱۳۷۹، ۲۹).

راهبرد یا راهبردها حاصل فرایند برنامه ریزی راهبردی و یا بینش و تجربه شخص کارآفرین هستند و عبارت است از برنامه­ای جامع، منسجم و کامل که برای تحقق اهداف اساسی سازمان تدوین می‌گردد. ‌بنابرین‏ راهبرد نوعی برنامه است که برای نیل به مقاصد و اهداف اصلی سازمان تدوین می شود و تعیین کننده نوع خدمات یا محصولاتی است که سازمان به جامعه عرضه می‌کند و الگوی نحوه پاسخ گویی سازمان به محیط را شکل می‌دهد. همچنین راهبرد، کارکنان و سایر منابع سازمان را با توجه به چالش‌ها و مخاطرات موجود در محیط، برای نیل به اهداف کلی سازمان بسیج می­ کند و مسیر واحدی را برای تحقق آن اهداف مشخص می‌سازد؛ تا با به کار گیری منابع موجود، تحقق اهداف جامع سازمان عملی گردد. راهبرد به‌منزله الگوی تصمیم‌هایی است که در سازمان اخذ می شود و فعالیت‌ها و نتایج را شکل می­دهد. راهبردهای خوب، ابزارهایی رقابتی به‌شمار رفته و راهبردهای نامناسب، ضعف‌های عمده برای سازمان محسوب می‌شوند (رضائیان، ۱۳۷۹، ۲۱۰). در حقیقت راهبرد یک سازمان مشخص می­ کند که یک سازمان چگونه می‌خواهد برای سهام داران، مشتریان و شهروندان ارزش آفرینی کند (کلاپان و نورتون، ۱۳۸۶، ۱۴).

راهبرد جهت گیری‌های عمده سازمان را معین می‌کند و رهنمود هایی برای تخصیص منابع در مسیر کسب هدف­های بلند­مدت سازمانی ارائه می‌دهد. انتخاب راهبرد، کاری پیچیده و حتی مخاطره‌آمیز است؛ زیرا هر راهبرد، سازمان را به یک محیط رقابتی خاص هدایت می‌کند و چگونگی برنامه ریزی مدیران برای تطبیق قوت ها و ضعف های سازمان با فرصت ها و تهدیدهای محیطی را معین می‌سازد (دیوید، ۱۳۷۹، ۲۴).

        1. سطوح راهبرد

راهبرد شامل سه سطح به شرح زیر می‌باشد:

    1. سطح کل سازمان؛ راهبرد­ها در سازمان‌های بزرگ، دارای سطوحی به تناسب سطوح سازمانی هستند. راهبرد در سطح کل سازمان، جهت­گیری­های کل سازمان را تعیین می­ کند. هدف از تدوین راهبرد در این سطح، هدایت کل مجموعه و تخصیص منابع در آن است. در این سطح مشخص می­ شود که سازمان بهتر است در چه زمینه یا زمینه‌هایی فعالیت کند.

    1. سطح مؤسسه؛ در راهبرد سطح مؤسسه یا راهبرد سازمان در فعالیت‌های عمده [انواع عمده محصول یا خدمت یا مؤسسات تحت پوشش] مشخص می­ شود که این مؤسسه یا خط تولید، چگونه باید با محیط رقابت کند یا چگونه باید به یک فعالیت عمده مبادرت نماید. راهبردهایی که در این سطح تدوین می­شوند معمولا با مسائلی نظیر ترکیب محصول (‌یا خدمت)، محل تجهیزات و فن­آوری جدید سر و کار دارند.

  1. سطح عملیاتی؛ در راهبرد سطح عملیاتی نیز هدایت فعالیت­ها و عملیات وظیفه ­ای خاص مد­نظر قرار ‌می‌گیرد. در این سطح از راهبرد مشخص می­ شود که چگونه ‌می‌توان با بهره گرفتن از مهارت‌های تخصصی در سطح نواحی وظیفه ­ای، راهبرد سطح مؤسسه یا راهبرد سازمان در یک فعالیت عمده را مورد حمایت قرار داد (داوری و ساززاده، ۱۳۸۰، ۳۴).

        1. انواع راهبردها

علاوه‌بر راهبردهای عامی مانند رهبری در هزینه­ ها، متفاوت و متمایز ساختن محصولات [و خدمات] و تمرکز بر محصولات و خدمات خاص، راهبردهای جزئی­تری نیز مطرح هستند که بعضی از آن ها عبارتند از: حفظ وضعیت موجود، نفوذ در بازار، توسعه بازار (گسترش حوزه جغرافیایی فعالیت)، توسعه محصول، نوآوری، یک‌پارچگی (ادغام) افقی، یک‌پارچگی عمودی، تنوع‌گرایی متمرکز، تنوع‌گرایی نامتمرکز، پروژه های مشترک (Joint Venture)، انحلال، سلب مالکیت، کاهش هزینه ها، تغییر جهت، خرید و تملّک شرکت­های دیگر و واگذاری (دیوید، ۱۳۷۹، ۲۴).

        1. راهبردهای مدیریتی

راهبردهاى مدیریتى با بسترسازى و ایجاد زمینه مناسب، موجب مى شوند تا مدیران حداکثر توانایى و قابلیت هاى خود را جهت انجام وظایف به کارگیرند. با توجه به تنوع این راهبردها، بعضى از مهم ترین آن ها به اختصار توضیح داده مى شوند:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...