مقالات و پایان نامه ها – دیدگاه های نظری در مورد شادکامی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
شادی صرفنظر از چگونگی کسب آن میتواند سلامت جسمانی را بهبود بخشد. افراد شاد احساس سرزندگی بیشتری میکنند، آسانتر تصمیم می گیرند ، روحیه مشارکتی بیشتری دارند و نسبت به کسانی که با آن ها زندگی میکنند ، بیشتر احساس رضایت میکنند ( مایرز ،۲۰۰۲).
به نظر کارلسون (۱۳۸۰) عادی ترین حالت ذهنی ما ، حالت خشنودی و شادی است. موانعی که ما از دستیابی و تجربه کردن احساس شادی باز میدارد و یا در فاصله قرار میدهد ، فرایندهای منفی اکتسابی هستند. وقتی که احساس مثبت ذاتی را کشف میکنیم و موانعی که ما را از رسیدن به آن باز میدارد ، از سر راه برمـی داریم ، به تجربه بسـیار معنـی دارتر و زیباتر زندگی دست می یابیم. این احساسات مثبت ، عواطف گذرایی نیستند که صرفاً با تغییر اوضاع بیایند و بروند ، بلکه در زندگی ما نفوذ میکنند و جزئی از ما میشوند. یافتن این حالت ذهنی به ما اجازه میدهد سرزنده و بی تکلف باشیم ، چه این اوضاع ، این دیدگاه مثبت را توجیه کند و یا نکند.
دیدگاه های نظری در مورد شادکامی
دیدگاه لذت گرایی
تاریخچه طولانی این دیدگاه به قرن چهارم قبل از میلاد میرسد. برخی از فیلسوفان یونانی هدف از زندگی را تجربه لذت و به حداکثر رساندن آن میدانستند. از نظر آنان ، شادکامی ،کل لحظات لذت بخش زندگی افراد است. این از طریق افراد دیگر از جمله هابز ، دی سد و بنتهام [۵۱]پیروی گردیده است. هابز معتقد بود که شادکامی ، دنبال کردن موفقیت آمیز امیال ذاتی انسان است . دی سد بر این باور بود که دنبال کردن احساس لذت ، هدف نهایی زندگی است. بنتهام نیز ادعا داشت که برای ساختن یک جامعه خوب ،کوشش افراد برای به حداکثر رساندن لذت و علائق فردی مهم میباشد ( به نقل از رایان و دسی[۵۲] ، ۲۰۰۱).
دامنه توجه دیدگاه لذت گرایی ، از لذت های بدنی تا امیال ذاتی و علائق فردی در نوسان میباشد. روان شناسانی که این نظریه را میپذیرند بر مفهوم گسترده ای از لذت گرایی تأکید دارند که شامل رجحان ها و لذائذ ذهنی و بدنی است( کوبووی[۵۳]، ۱۹۹۹ ؛ به نقل از یزدانی ، ۱۳۸۲) .
کانمنو دانیر و شوارز (۱۹۹۹) روان شناسی لذت گرایی را مطالعه امور و پدیده هایی می دانند که تجارب لـذت بخش و غیــر لذت بخــش زنـدگی را به وجــود می آورند. در واقع دیدگاه مسلط در بین روان شناسان لذت گرا آن است که خوشبختی شامل بهزیستی ذهنی و تجارب لذت بخش میباشد. اکثر پژوهشگران در روانشناسی لذت گرایی جدید ، از مفهوم بهزیستی ذهنی به عنوان متغیر اصلی استفاده میکنند. این مفهوم شامل سه جزء یعنی رضایت از زندگی ، وجود خلق مثبت و فقدان خلق منفی میباشد که غالباً تحت عنوان شادکامی نامیده می شود (به نقل از دانیر و لوکاس[۵۴] ، ۲۰۰۲ ).
دیدگاه معنوی :
برغم رواج دیدگاه لذت گرایی ، تعدادی از فلاسفه ، صاحب نظران و علمای دینی چه در شرق و چه در غرب این موضوع را زیر سوال برده اند که شادکامی بخودی خود به عنوان ملاک اصلی خوشبختی باشد( رایان و دسی ، ۲۰۰۱). از نظر فروم (۱۳۷۵) برای درک شادکامی واقعی باید بین امیال و نیازهایی که به صورت ذهنی احساس میشوند و خشنودی در آن ها منجر به لذت های زودگذر میگردد و آن دسته از نیازهایی که در ماهیت انسان ریشه داشته و تحقق آن ها ، نمو انسان و فراهم ساختن معنویت یعنی خوشبختی و شادکامی واقعی را به همراه دارد ، تمایز قائل شد. واترمن ( ۱۹۹۰) معتقد است که مفهوم معنوی از شادکامی ، خوشبختی و شادکامی مردم را بر اساس خود واقعی آن ها تبیین میکند. بر طبق نظر وی این نوع شادکامی ، موقعی به دست میآید که فعالیت های زندگی افراد بیشترین همگرایی یا جور بودن را با ارزش های عمیق داشته باشد و آنان نسبت به این ارزش ها متعهد گردند. تحت چنین شرایطی ، احساس نشاط و اطمینان به وجود میآید. واترمن این حالت را به عنوان « جلوه فردی » نامید و همبستگی بالایی بین آن و اندازه های خوشبختی و شادکامی به دست آورد. ریف و سینگر (۱۹۹۸) خوشبختی و شادکامی را دست یابی ساده به لذت نمی دانند ، بلکه آن را به عنوان کوششی در جهت کمال در نظر می گیرند که بیانگر تحقق توان بالقوه واقعی فرد است. کروت (۱۹۷۹) موضوع خوشبختی را با بسط نظریه عمر در رابطه با رشد و پیشرفت انسان مورد بررسی قرار داد ، او از نوعی بهزیستی روان شناختی سخن به میان آورد که از بهزیستی ذهنی متمایز است و برای اندازه گیری آن یک رویکرد چند بعدی شامل شش جنبه متمایز در رابطه با شکوفایی انسان ارائه داد. این شش جنبه عبارتند از : خود مختاری ، نمو فردی ، پذیرش خویشتن ، هدفمندی زندگی و روابط مثبت.ریف وسنیگر (۱۹۹۸) این شش جنبه را بیانگر تعریف نظریه و عملی بهزیستی روانشناختی می دانند که مشخص کننده عواملی است که باعث ارتقاء سلامت جسمانی و هیجانی میباشد. آنان شواهدی ارائه نموده اند که نشان میدهد ، زندگی کردن به صورت معنوی که حاکی از بهزیستی روانشناختی است ، بر سیستم های فیزیولوژیکی خاص ، تاثیر میگذارد که مربوط به کارکرد دستگاه ایمنی است و ارتقاء سلامتی را در پی دارد. به طور کلی می توان گفت که رویکردهای لذت گرایی و معنوی به ظاهر متضاد میباشند و هر کدام با تعریف متفاوتی از شادکامی ، انواع متفاوتی از تحقیق را در مورد علل ، پیامدها و پویایی های این موضوع باعث شده اند ، اما از آنجا که شادکامی و بهزیستی ذهنی یک پدیده چند بعدی است ، جنبه هایی از دو رویکرد را در بردارد. در این رابطه کامپتون و همکاران ( ۱۹۹۶؛ به نقل از یزدانی ،۱۳۸۲) دریافتند که دیدگاه های لذت گرایی و معنوی از شادکامی ، همپوشی و در عین حال تمایز با هم دارند و درک ما را از شادکامی و بهزیستی ذهنی از طریق روش های متفاوت اندازه گیری ، افزایش خواهند داد ( به نقل از کشاورز ، ۱۳۸۴) .
نظریه داینر
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-09-30] [ 03:46:00 ب.ظ ]
|