این حقیقت که تصاویر خدای اغماض کننده (بخشاینده) با زمینه خانوادگی حمایت کننده و عزت نفس بالا رابطه دارد و اینکه همه این ها با مذهبی بودن درونی و انواع خاصی از اسنادهای کنترل رابطه دارند، نشان می‌دهد که به لحاظ علّی به شیوه ای باهم تعامل دارند. گورساچ و اسمیث (۱۹۸۳؛ اسمیث و گورساچ۱۹۸۹) نیز ، از جمله کسانی بودند که رابطه بین جهت‌گیری مذهبی و تمایل به ساختن اسنادهای مسئولیت و علّیت به خدا را بررسی نمودند. دیدگاه اسناد نشان می‌دهد چرا: ۱) چند مورد از این متغیرها – تصویر خدا، مذهبی بودن و اسنادهای کنترل– بخشی از نظام اسنادهای مذهبی هستند؟ و ۲) این دو باور که رخدادها عموماً معنادار، قابل کنترل و سودمند هستند و خود و دیگران (از جمله خدا) منطقی/معقول، قابل اعتماد و مراقبت کننده[۱۰۷] هستند، به نظر می‌رسد تجارب اجتماعی پیشین، احتمالاً از قبیل باعاطفه و قابل اعتماد بودن والدین را منعکس می‌سازد (نقل از اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک ۱۹۸۵).

اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک (۱۹۸۵) زمینه اسنادکننده را نیز جزو عواملی محسوب می‌کنند که بر فرایند گزینش اسنادها توسط افراد اثرگذار تلقی می‌شوند. بنا به نظر اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک (۱۹۸۵) باور “دسترسی پذیری” بر این حقیقت مسلم مبتنی است که موجودات انسانی پردازشگران اطلاعات با ظرفیت محدود هستند. در یک لحظه معین تنها انگشت شماری از مفاهیم و ایده ها می‌توانند در هوشیاری و حافظه کوتاه مدت قابل دسترس می‌باشند. در نتیجه اکثراً در حل مسئله، تصمیم گیری بر اساس اطلاعاتی که به لحاظ روانشناختی ‌آسان‌ترین و به لحاظ زمانی سریعاً قابل دستیابی هستند “سلسله مراتب دسترس پذیری” را به کار می‌برند (فیسکه و تایلر ۱۹۸۳؛ نیس بت و راس۱۹۸۰). ‌بنابرین‏، زمینه اسنادکننده جهت فرایند اسناد تاحدی در انگیزش و یا محدود ساختن فرایندهای گوناگون شناختی از قبیل دسترسی پذیری تبیین‌های مذهبی و غیرمذهبی نقش ایفا می‌کند. اگر تعبیرات مذهبی مهم جلوه کنند و از اینرو برای اسنادکننده دسترسی بالایی داشته باشند، بیشتر احتمال دارد این نوع اسناد مورد استفاده قرار گیرد. مثال روشن در این مورد می‌تواند بودن اسنادکننده، در موقعیتی مذهبی (برای مثال کلیسا) یا موقعیتی بوضوح غیرمذهبی(برای مثال یک آزمایشگاه روانشناسی تجربی) باشد. دریافته شده است که دوسوم تا سه چهارم تجارب مذهبی در زمانی اتفاق می افتد که افراد در خدمات کلیسا(مذهبی)، خواندن دعا و نماز و از این موارد درگیر هستند (بورکو۱۹۶۹ ، اسپیلکا۱۹۸۰). بعلاوه، گمان می رود که بندرت حضور فرد یا محرکات مذهبی با اهمیت خیلی بالاتر، بر اسنادها اثر داشته باشد؛ دستکاریهایی که توجه اسنادکننده را به یک علت بالقوه معطوف می دارند ارزیابی‌های علّی بعدی را تحت تأثیر قرار می‌دهند (برای مثال تایلر و فیسکه ۱۹۷۵و ۱۹۷۸). خصوصیت دیگر این موقعیتی که بر دسترسی پذیری نسبی نظامهای معنایی تأثیرگذار است میزانی است که اطرافیان حاضر در موقعیت، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، کاربرد اسنادهای مذهبی را برمی انگیزد یا مانع از آن می شود (لافلند ۱۹۶۶، لافلند و استارک ۱۹۶۵). پرودفوت و شیور (۱۹۷۵) چندمثال از اثرات فشار گروهی را بر فرایند اسناد مورد بحث قرار داده‌اند (نقل از اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک ۱۹۸۵).

اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک (۱۹۸۵) کارایی ادراک شده مکانیزم‌های کنترل/پیش‌بینی مذهبی و غیرمذهبی را نیز در گرایش افراد به استفاده از یک نوع یا از نوع دیگر اسناد را مؤثر می دانند. بدین‌صورت که عامل‌های زمینه ای که موقتاً چنین ادراکاتی را تغییر می‌دهند احتمالاً فرایند اسناد را به شیوه ای یکسان تحت تأثیر قرار می‌دهند. یک مثال روشن، موقعیتی است که در آن اسنادکننده قبلاً یک یا چند بار سعی در کنترل پیامدها با بهره گرفتن از معانی چه مذهبی و چه غیرمذهبی نموده است؛ در چنین مواردی راهبرد اسنادی جدیدی ممکن است گزینش شود زیرا که توانایی حس بالاتری از کنترل را دارد. برای مثال، یک فرد مذهبی قوی که معمولاً از دارو اجتناب می‌کند ممکن است اسنادهای طبیعی بعد از تلاش‌های مختلف در کنترل یک بیماری جدی به وسیله نماز یا مناسک عبادی را برگزیند. عکس این مورد نیز مکرراً دیده شود: یعنی، یک فرد عموماً غیرمذهبی به نماز رو می آورد تا از یک بیماری نجات یابد که با دارو (روش طبیعی) قادر نبوده است درمانش کند. بااین حال، اثر زمینه بر ادراکات کنترل پذیری، درجهت تلاش‌های کنترلی خود اسنادکننده محدود نیست. به نظر می‌رسد احتمالا مشاهده تلاش‌های اخیر کنترلی فرد دیگر نیز، به دلالتهای مشابه برای فرایند اسنادی منتج می شود. اسنادهای مذهبی احتمالاً به طور بی واسطه ای در پی شرکت در رخدادی موفقیت آمیز برای مثال شفای ایمانی، عملی و معقولانه تر تصور می‌شوند، درصورتیکه تبیین‌های طبیعی از رخدادها ممکن است بعد از مشاهده پیامد مثبت چند درمان پزشکی، دیده شود.

نیز عامل‌های موقعیتی که موقتاً مؤلفه های مذهبی و طبیعی عزت نفس فرد را تغییر می‌دهند، می‌توانند همانند تفاوت‌های شخصیتی، انتخاب‌های اسنادی را تحت تأثیر قرار دهند. چنین نوساناتی ممکن است که از زمینه ای نشأت گرفته باشند که در آن اسنادکننده احساسی ناکفایتمند، غیرعاقلانه (اسنادطبیعی) یا غیراخلاقی و گناهکارانه (اسناد مذهبی) دارد. ‌در مورد آخر، برای مثال، تهدید مستقیم مؤلفه عزت نفس مذهبی اسنادکننده، ممکن است باعث صرف نظر اسنادکننده از جستجوی اسنادهای مذهبی برای دیگر رخدادها –بخصوص رخدادهای منفی- شود. تحت این شرایط خودپنداره و احترام به خود مثبت اسنادکننده ممکن است موقتاً با مسکوت ماندن نظام معنا-باور مذهبی بهتر مورد حمایت قرارگیرد تا عزت نفس از طریق معانی جایگزین اصلاح شود.

جنبه‌های بخصوصی از فشار اجتماعی نیز ممکن است در این مبحث از عزت نفس و زمینه گنجانده باشد. اگر اسنادکننده باور داشته باشد در صورت داشتن یک اسناد بخصوص، مورد پسند سایرین خواهد بود، با احتمال بیشتری آن اسناد را برخواهد گزید تاحدی که در عزت نفس فردی فزونی را احساس خواهد نمود (یا اینکه این انتخاب مانع از کاهش احساس عزت نفس خواهد شد)؛ تأیید و احترام مثبت نسبت به دیگران در موقعیتی حضوری می‌تواند مثالی در این باب باشد (نقل از اسپیلکا، شیور و کرکپاتریک ۱۹۸۵).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...