مقالات تحقیقاتی و پایان نامه | تاثیر متقابل[۱۵۲] معلمان – شاگردان و خلاقیت – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
تاثیر متقابل[۱۵۲] معلمان – شاگردان و خلاقیت
شهید مطهری می فرمایند ” ستایشگر معلمی هستم که نه اندیشه ها ، بلکه اندیشیدن را به من آموخت” بقول شارتیه ” هنر معلم تشنه کردن ذهن متعلم است تا او خود نخجیر خود را شکار کند” روسو نیز میگوید “اجازه دهید کودک حقایق را کشف کند اگر اطلاعات را جانشین آن نمائید استدلال نخواهد کرد” ( مویدنیا، ۱۳۸۴، ص ۱۶۸). برخی از دانش آموزان به داشتن ایده های عجیب و غریب و حتی ظاهراً احمقانه و شیطنت آمیز علاقه دارند و متمایل به ابراز عقاید غیرمعمول هستند بازی، تفریح و شوخی کردن را دوست دارند از تحجر و انجماد فکری گریزان هستند همه این ها ، علائم استعدادهای خلاقانه است ولی برای معلم ممکن است نشانه های ناسازگاری باشد که نیاز به کنترل دارد سالها می گذرد تعدادی از این دانش آموزان خلاقیت فوق العاده ای از خود نشسان داده و موفق میشوند . کلاس درس صحنه وحشتناکی برای سلطه جویی است . یکی از دلایل اساسی این ادعا ، اصرار اغلب مدیران مدارس است که معلمان صرفنظر از هر چیز ، باید بر کلاس خودشان تسلط داشته باشند . کنترل کردن دیگران هرچقدر هم که با خوش بینی همراه باشد ، افراد بشر را به سطح اشیاء تنزل میدهد . در شرائط کنترل ، میل به نافرمانی و مبارزه زیادتر می شود … بسیاری معلمان عاجز از برقراری ارتباط سالم ، به سلطه جویی متوسل میشوند. اخراج از کلاس ، ارسال گزارش بدرفتاری دانش آموز به خانواده ، فراخوانی والدین ، جداکردن از دیگران ، جابهجایی ، سرپا نگه داشتن ، در گوشه کلاس قراردادن ، فرستادن به دفتر، نشاندن در صف جلو ، ایجاد احساس گناه و… همه روش های سلطه جویانه ، منفی و کنترل کننده هستند کارکرد این روشها به جای پرورش خلاقیت ، دانش آموزان را به جانب همرنگی[۱۵۳] سوق میدهد . این روش بنا به قول اشتاینر در تضاد با هدف تربیتی رها کردن فرد از همنوایی و همرنگی است . تاسف در این است که اینگونه رفتارهای سلطه جویانه از طرف معلم به جای آنکه سازندگی ، نوآوری و کارایی را تشویق کند شاگردان را به نقطه مقابل این خصایل می کشاند . این تناقض عظیم یادگیری مدرن است و متاسفانه راه حل ساده ای هم برای رفع آن وجود ندارد . معلم و شاگرد هر دو موجود و انسان پیچیده ای هستند که در دنیای سلطه جویی انسان متمدن زندگی میکنند … ارزیابیها حاکی است هرسال علاقه شاگردان به مدرسه کمتر می شود . آیا احتمال دارد مدرسه جالب بودن خودش را از دست بدهد؟ آیا محیط خارج جذابتر است ؟ آیا معلمان نمی توانند مطالب را به شکل جالب ارائه دهند ؟ متاسفانه شواهد در تأیید عجز معلمان از این توانایی است … معلم سلطه جو فقط به موضوع درس و نتیجه توجه دارد سوال ، اظهار نظر و علائق دانش آموزان را کودکانه ، احمقانه و بی اهمیت میداند اگر معلم از اعتماد به نفس برخوردار باشد میتواند به رشد شخصی شاگرد کمک کند . درک کردن ، احترام گذاشتن و تشویق کردن سوالات کودک ، علائق ناشگفته او را به جانب خویشتن سازی سوق میدهد . پاسخهای سلطه جویانه که بنام کنترل خوانده میشوند در را به روی شاگرد می بندد ، مکالمه را قطع ساخته و از رشد کودک جلوگیری میکنند… تدریس هنگامی شاگردان را در نیل به خویشتن سازی یاری میکند که برمدار علایق شاگرد و معلم استوار بوده ، آشکارسازی کامل احساسات و افکار شاگرد را تشویق کند ، سوالات شاگردان و پاسخ به آن ها به خوبی و با مهارت برگزار شود و به آشکارسازی کامل افکار و احساسات معلم نیز منجر گردد( شوستروم ، ۱۹۶۷، ص ۱۳۹- ۱۳۱ ).
راه های آموزش و پرورش خلاقیت
هرچند فرض می شود که همه انسانها ذاتا دارای استعداد ارزشمند ابداع و نوآوری هستند لکن میل عمومی در میان انسانها به سمت تقلید است . ماکیاول (۱۵۳۲) نظریه پرداز مشهور علم سیاست در کتاب ” شهریار[۱۵۴] ” میگوید” مردم پیوسته در راه هایی گام برمی دارند که دیگران هموارکرده اند و در کارهای خویش راه تقلید می پویند چون نوآوری کار سختی است “وی نهایتاً انسانها را به داشتن نیروی سازنده ای بنام ویرتو[۱۵۵] دعوت میکند که منشاء خلاقیت و توانایی سرشار مردان بزرگی چون موسی ، کوروش ، رومولوس و تسه ئوس بوده است ( آهنی ، ۱۳۸۷، ص ۶) . براین اساس چشم انداز یادگیری و پرورش راه های بروز خلاقیت چندان امیدوار کننده نیست. لکن تحقیقات تخصصی و نوید بخش فراوانی وجو دارد که خوشبختانه قابلیت یادگیری و پرورش استعداد نوآوری و ابداع در نزد انسانها بویژه دانش آموزان را تأیید می کند . طی سالهای اخیر به اهمیت آموزش و تجربه در برابر وراثت تأکید بیشتری شده است . تجربه عنصری است که قادر به اعمال کنترل بیشتری بر آن هستیم. در حالی که ما نمی توانیم اجداد خود را انتخاب کنیم و یا فرهنگ ویژه خود را تغییر دهیم . ما قادریم با آگاهی نسبت به تاثیر مثبت و یا منفی تجربه ها ، از آن ها در تصحیح رفتار خود نسبت به سایرین بهره بگیریم ( بنی جمالی و احدی ، ۱۳۷۰ ، ص ۱۶ ).
تورنس ( ۱۹۷۳) به عنوان یکی از نامدارترین نظریه پردازان حوزه خلاقیت میگوید : ” من طی ۱۵ سال تجربه مطالعه و آموزش تفکر خلاق و کار با کودکان ، شواهدی دیده ام که نشان میدهد خلاقیت را می توان آموزش داد” ( حاجی دخت ،۱۳۸۷، ص ۵۴). کودکان خلاق و مبتکر به دنیا میآیند، آنان خلاق تر از بزرگسالان هستند زیرا مغزشان هنوز در مجموعه راه و روش های معمول مشاهده ی مسائل حبس نشده است یا تحت فشار پیروی یا اجبار منطقی قرار نگرفته اند. ادوارد دو بونو نویسنده مشهور عرصه خلاقیت کتابی دارد تحت عنوان ” کودکان مسائل را حل میکنند ” وی در این کتاب راه های آموزش و پرورش خلاقیت کودکان را ذکر کردهاست ( هارتلی ، ۱۹۸۸، ص ۲۵۳). انیشتین با انتقاد از مدرسه ای خشن و نظامی در مونیخ که شاگرد آن بود می گفت ” یادگیری و خلاقیت را نمی توان با فشار تشویق کرد اجبار موجود در آن مدرسه چنان اثر بازدارنده ای برمن گذاشت که پس از قبولی در امتحانهای نهائی برای یک سال ، دیدن هر نوع مسئله علمی برایم ناگوار بود”. خوشبختانه اکثر تحقیقات علمی اخیر بر آموزش پذیر بودن امر خطیر خلاقیت تأکید داشته اند.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1401-09-30] [ 04:14:00 ب.ظ ]
|