اینکه به طور کلی مکانیسم سازگاری مسئله محور را بهترین مکانیسم انطباقی در مواجهه با استرس والدگری بدانیم باید احتیاط کرد .چرا که برای افراد متفاوت و خاص هر نوع مکانسیم سازگارانه ی دیگری هم می‌توانند در کاهش استرس مؤثر واقع شوند. ( بستگی به منابعشان ، شخصیت و شناختشان ) و تحت شرایط خاص(لازاروس [۱۴]۲۰۰۶)،فقط یک نسخه ی واحد برای مکانسیم های سازگارانه افراد که استرس والدگری را کاهش دهد وجود ندارد.به عنوان مثال در آن موقعیت هایی که افراد معتقدند که آن ها بر شرایط اطراف در موقعیت های استرس زا ، کنترل دارند و از مکانیسم سازگاری مسئله محور استفاده می‌کنند به احتمال قوی رویکرد موفق در دفع کردن استرس ها و مسائل بهداشتی فیزیکی و روانی استفاده می‌کنند.برعکس استراتژیهای سازگارانه ی مسئله محور در موقعیت هایی که افراد کنترل کمی بر عوامل استرس زا دارند مؤثر نبوده و در آن نمونه ها ، استراتژی های عاطفه محور مفید واقع می‌شوند(ادوین ۲۰۰۷[۱۵]؛کوهن[۱۶]۱۹۹۶).در عین حال یک عامل مؤثر دیگری هم وجود دارد که نظر محققان را به خود جلب ‌کرده‌است ، این عامل هوش هیجانی افراد است . محققان بر این باورند افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند می‌توانند به خوبی رویداد ها و اتفاقات زندگی خود را مدیریت کنند . و از پس مشکلات خود به خوبی بر آیند .به عبارت دیگر افرادی که هیجانی و عاطفی باهوش هستند می‌توانند به طور مؤثر خود را درک و ابراز کنند ، دیگران را به خوبی درک کنند وبا آن ها ارتباط برقرار کنند و به طور موفق از عهده ی مسئولیت های روزانه، چالش ها و فشار ها کنار بیایند، این هوش در درجه ی نخست بنیانش در توانمندی های درون فردی فرد است طوری که از خودش آگاه بوده ،از نقاط قوت و ضعفش را می‌داند و احساسات و افکارش را بدون تخریب دیگران ابراز می‌کند .در سطح میان فردی ،به طور هیجانی و عاطفی باهوش بودن یعنی دارای توانمندی آگاهی از عواطف و نیازهای دیگران ،ایجاد و نگهداری همکاری ها با دیگران ، و روابط رضایتمندانه ی دو طرفه داشتن با دیگران.نهایتاً میتوان باهوش بودن هیجانی و عاطفی را اینگونه معنی کرد که فرد به طور موثرگونه ای تغییرات شخصی ،اجتماعی و محیطی را با بهره گرفتن از روش های مقابله ای منعطف و واقعیت مدار ،حل مسائل و تصمیم گیری، مدیریت کند .برای این منظور فرد نیازمند مدیریت عواطف است تا آن ها به نفع فرد عمل کنند نه برخلافش و او نیاز دارد که به اندازه کافی خوشبین ،مثبت و خود شکوفا باشد(دیتر –دیکارد ،۲۰۱۰). در رابطه با این امر پژوهشگران بیشماری در قالب تحقیقات همبستگی ، به ارزیابی تاثیرات این عامل در جمعیت های گوناکون پرداختند و ‌به این نتیجه رسیدند که عامل هوش هیجانی رابطه ی معناداری با بسیاری از فاکتور های سلامت جسمانی و روانی دارد . از جمله این پژو هشها می توان به تحقیق بار آن (۲۰۰۵) اشاره کرد بار آن در تحقیق خود به تبیین تاثیر بین هوش هیجانی و ذهن خوب پرداخته است. وی در تحقیق خود اشاره می‌کند که هوش هیجانی علاوه بر اینکه موجب عملکرد خوب می شود در ذهن و دیدگاه افراد نیز تاثیر گذاشته و موجب بهبود تفکر شخصی می شود(بار- آن ،۲۰۰۵).یا در تحقیقی دیگر جوردان ،آشکاناسی و هارتل (۲۰۰۲)،از هوش هیجانی به عنوان تعدیل کننده ی عواطف و واکنش های رفتاری در موقعیت های ناامن شغلی نام بردند . آن ها گزارش دادند که هوش هیجانی برای کارکنان ، به عنوان تعدلیل کننده ی عواطف و کنش رفتاری در موقعیت های ناامن شغلی عمل می‌کند و آن ها می‌توانند، استرس و عواطف ناشی از آن موقعیت را کنترل کنند(جوردن ،آشکانسی و هارتل [۱۷]۲۰۰۲).

از طرفی دیگر از آنجا که محققان بر این باور بودند که عامل هوش هیجانی اکتسابی بوده و می‌تواند با آموزش های لازم افزایش پیدا کند . به بررسی اثر بخشی اموزش مؤلفه‌ های هوش هیجانی بر افزایش هوش هیجانی و تاثیر آن بر فاکتور های سلامت جسمانی و روانی پر داختند و به نتایج خوبی رسیدند از جمله این کارها می توان به پژوهش فلچر ،لد بتر ،کارن و اسالیوان ([۱۸]۲۰۰۹) اشاره داشت آن ها در تحقیقی آزمایشی خود به بررسی تاثیر آموزش هوش هیجانی بر بهبود ‌ارتباطات پزشک- بیمار پرداختند و ‌به این نتیجه رسیدند که دانشجویان پزشکی که مداخله دریافت کرده بودند ،بهبود خوبی در ‌ارتباطات خود با بیمار نشان می‌دهند. یا پژوهشگر دیگری به نام مکنا ([۱۹]۲۰۰۷) در تحقیق خود به بررسی تاثیر آموزش هوش هیجانی بر بیماران جسمی پرداخته است . او معتقد است بسیاری از افراد معلول و افراد با بیماری های مزمن ،عواطف منفی تجربه می‌کنند که ناشی از استرس بیماری و سازگاری روانی کم است . ارزیابی شناختی افراد معلول از معلولیتشان هم بر پاسخ عاطفیشان و هم مدیریت عواطفشان تاثیر می‌گذارد ‌بنابرین‏ مدیریت عواطف این افراد در فرایند توانبخشی ضرورت فراوانی دارد. محقق در این پژوهش ‌به این نتیجه رسید که روان درمانگران می‌توانند با آموزش هوش هیجانی نه تنها در تنظیم عواطفی این افراد کمک کنند بلکه به روابط درمانی مؤثر هم کمک می‌کنند .یا محقق دیگری به نام اسلاسکی،کارترایت ([۲۰]۲۰۰۳) در تحقیق شبه آزمایشی خود تاثیر آموزش هوش هیجانی را بر استرس مدیران بریتانیایی بررسی کردند .آن ها ‌به این نتیجه رسیدند که آموزش هوش هیجانی با افزایش هوش هیجانی موجب کاهش استرس و بهبود سلامت فرد می شود .

با وجود تحقیقات بیشمار در رابطه با هوش هیجانی ، ‌در مورد اثر بخشی این عامل بر استرس والد گری والدین کودکان معلول در ایران تحقیقات معدودی صورت گرفته ا ست .علاوه بر این در رابطه با مداخلات روانشناختی مادران کودکان جسمی –حرکتی هم تحقیقات کمی انجام شده است و اکثر تحقیقات بر روی خود افراد معلول انجام شده است.

 

لذا با توجه به مطالب بالا و توجه بر این اصل که هوش هیجانی رابطه ی معناداری با فاکتور های سلامت روانی دارد و افزایش آن می‌تواند موجب کاهش اختلالات روانی شود در این تحقیق سعی داریم دریابیم که آیا آموزش مؤلفه‌ های هوش هیجانی بر استرس والدگری والدین با کودکان جسمی –حرکتی اثربخش است؟

۱-۳ هدف های پژوهش:

 

۱-۳-۱ هدف کلی :-تعیین میزان تاثیر آموزش مؤلفه‌ های هوش هیجانی بر استرس والدگری مادران کودکان با معلولیت جسمی – حرکتی.

 

۱-۳-۲ هدف های ویژه:

 

۱-۳-۲-۱تعیین میزان تاثیر آموزش مؤلفه‌ های هوش هیجانی بر کاهش استرس حوزه کودک مادران کودکان با معلولیت جسمی – حرکتی.

 

۱-۳-۲-۲تعیین میزان تاثیر آموزش مؤلفه‌ های هوش هیجانی بر کاهش استرس حوزه والدینی مادران کودکان با معلولیت جسمی – حرکتی.

 

۱-۳-۲-۳تعیین میزان تاثیر آموزش مؤلفه‌ های هوش هیجانی بر کاهش استرس حوزه زندگی مادران کودکان با معلولیت جسمی – حرکتی.

 

۱-۴ فرضیه پژوهش :

 

۱-۴-۱ فرضیه اصلی :آموزش مؤلفه‌ های هوش هیجانی موجب کاهش استرس والدگری مادران کودکان بامعلولیت جسمی – حرکتی می شود..

 

۱-۴-۲ فرضیه های فرعی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...