اصطلاح کنش اجرایی مانند چتری است که برای فرایندهای شناختی گوناگونی مانند برنامه‌ریزی، حافظه فعال، توجه، بازداری، خودپایی و خودنظم دهی به کار می‌رود (گلدشتاین، نگلیری، پرینکیوتا و اوترا، ۲۰۱۴). کنش اجرایی اصطلاح نسبتاً مبهمی است که به مجموعه‌ متنوعی از توانایی‌های شناختی وابسته به هم اطلاق می‌شود که به طور استعاری تحت نام «اجرایی» گردآمده‌اند و دربرگیرنده‌ی فعالیت‌های برنامه‌ریزی، بازداری پاسخ، ایجاد و استفاده از راهبردها، توالی کردن اعمال به طور انعطاف‌پذیر، حفظ کردن مجموعه رفتاری و مقاومت در برابر محرک‌های مزاحم است (دنکلا، ۱۹۹۶؛ به نقل از ‌بار کلی‌، ۲۰۱۴). ‌بار کلی‌ با مرور ادبیات پژوهشی، مدلی آمیخته به وجود آورد و شواهدی را هم از دیدگاه عصب روان‌شناختی و هم از دیدگاه روانشناسی تحولی برای تأیید وجود کنش اجرایی بازداری پاسخ و ۴ کنش اجرایی دیگر مطرح کرد (‌بار کلی‌، فیشر و مورفی ۲۰۰۸). بالغ‌بر ۱۵ سال قبل ‌بار کلی‌ نظریه کنش‌های اجرایی‌اش را درباره ADHD مطرح کرد (‌بار کلی‌، a1997). در این نظریه بازداری رفتاری، خودکنترلی و کنش‌های اجرایی توانایی‌های انسانی هستند که باهم همپوشی و تعامل‌هایی دارند. در این نظریه کنش‌هایی اجرایی خودنظم ده هستند و بازداری رفتاری ضروری‌ترین مؤلفه برای کارکرد این کنش‌ها محسوب می‌شود(انتشل، هیر و ‌بار کلی‌، a2014). ‌بار کلی‌ (a1997) بیان می‌کند که به سه دلیل نیاز به ایجاد نظریه‌ای ‌در مورد ADHD ضروری است:

    1. اغلب پژوهش های انجام‌شده درباره‌ ADHD مبتنی بر نظریه نیستند و به‌غیراز دو استثنا ( نظریه کوای- گری[۱۷۹] و پژوهش سرژنت و وندر میر[۱۸۰]) بیشتر پژوهش ها عمدتاًً اکتشافی و توصیفی هستند.

    1. دلیل دوم که نشان‌دهنده نیاز شدید به نظریه ADHD است، دیدگاه بالینی کنونی درباره‌ ADHD است ( برای مثال DSM 4) که منحصراًً توصیف دو نقص رفتاری بی‌توجهی و فزون‌کنشی/زودانگیختگی است.

  1. در شرایط موجود نارسایی توجه در هر زیر­ریخت تشخیصی یکسان دانسته شده است در حالی که بر اساس برخی پژوهش‌ها نارسایی توجه در نوع بی‌توجهی با نارسایی نوع مرکب متفاوت است. در الگوی جدید باید این تفاوت‌ها را مشخص و دلیل این تفاوت‌ها را نیز روشن کرد.

الگوی ‌بار کلی‌ (۱۹۹۷) بر چهار کنش اجرایی یا توانایی عصب روان‌شناختی دیگر تأکید می‌کند که برای رفتار معطوف به هدف مهم و حیاتی هستند و به کارکردهای لب پیشانی نسبت داده‌شده‌اند: حافظه کاری، خودتنظیمی برانگیختگی/هیجان/عاطفه، گفتار درونی، و بازسازی. فرد از طریق کنش این توانایی‌ها قادر است تا رفتار خود را با بهره گرفتن از بازنمایی درونی قوانین، طرح‌ها، اهداف، زمان و نیات هدایت و ارزیابی کند، ‌بنابرین‏ اجازه می‌دهد تا اعمال خود هدایت‌شده و پایداری معطوف به هدف شکل گیرند. ‌بار کلی‌ (۱۹۹۷) معتقد است که تعامل بین بازداری رفتاری با این چهار کنش اجرایی ‌به این هفت مهارت منتهی می‌شود: بازداری پاسخ نامربوط با تکلیف، اجرای پاسخ‌های معطوف به هدف، اجرای زنجیره حرکتی پیچیده و جدید، مقاومت معطوف به هدف، حساسیت به بازخورد پاسخ، تعهد دوباره به تکلیف پس از اختلال، و کنترل رفتار به وسیله اطلاعات بازنمایی شده درونی.

در نظریه اصلی ‌بار کلی‌، بازداری رفتاری به عنوان مؤلفه مرکزی کنش‌های اجرایی به‌حساب می‌آید. دلیل این امر آن است که بازداری رفتاری فراهم‌کننده‌ درنگ[۱۸۱] در ‌پاسخ‌گویی‌ خود آیند می‌باشد و این درنگ به کنش‌های اجرایی اجازه می‌دهد تا رفتار را در جهت هدف هدایت کنند (انتشل، هیر و ‌بار کلی‌، ۲۰۱۴). الگوی بازداری رفتاری از حیث چند ویژگی متمایز است: الف) ماهیت خودگردانی را تعیین می‌کند. ب) نشان می‌دهد که کارکردهای اجرایی چه نقشی در خودگردانی دارند. ج) تعداد و ماهیت این کارکردها را مشخص می‌کند. د) وابستگی اساس این کارکردها را به بازداری رفتاری نشان می‌دهد. ه) استدلال می‌کند که هدف کارکردهای اجرایی و خودگردانی افزایش کنترل رفتار به وسیله زمان و فرضیه‌هایی است که فرد برای آینده می‌سازد. و) مشخص می‌کند که کارکرد غایی تمام این فعالیت‌ها به حداکثر رساندن پیامدهای بلندمدت به‌جای پیامدهای آنی و کوتاه‌مدت است (علی زاده، ۱۳۸۴).

‌بار کلی‌ نخستین کسی نیست که به نارسایی بازداری در این اختلال پرداخته است بلکه علاوه بر پنج نکته‌ای که الگوی او را متمایز می‌سازد، یکی دیگر از وجوه تمایز الگوی او رابطه‌ای است که او میان نارسایی بازداری و اختلال در پنج توانایی عصب‌شناختی برقرار می‌کند که برای اجرای کارآمد وظایف خود به بازداری وابسته هستند. چهار مورد از این توانایی‌ها در خودگردانی و پایداری هدف مدار[۱۸۲] نقش بسیار مهمی ‌دارند. این توانایی‌ها را کارکرد اجرایی می‌نامند. بازداری رفتاری سه فرایند به‌هم‌پیوسته را در بر دارد: الف) بازداری پاسخ یا رویداد غالب[۱۸۳] ب) توقف پاسخ جاری و ایجاد فرصت درنگ در تصمیم‌گیری برای پاسخ دادن یا ادامه‌ پاسخ و ج) حفظ این دوره‌ درنگ و پاسخ‌های خودفرمان که در این دوره اتفاق می‌افتند (‌بار کلی‌، a1997). بازداری پاسخ لازمه و پیش‌نیاز خود نظم‌جویی است زیرا یک فرد نمی‌تواند اعمال و رفتارش را در جهت دلخواه هدایت کند مگر این‌که پاسخ‌گویی تکانشی و خود آیند به یک رخداد را بازداری کند. در نظریه ‌بار کلی‌ خود نظم‌جویی پیرو درنگ در ‌پاسخ‌گویی‌ خودآیند است (‌بار کلی‌، ۲۰۱۴). نظریه ‌بار کلی‌ به طور اصیل درباره این است که انسان‌ها حداقل پنج نوع از اعمال را دارا هستند که آن‌ ها را به منظور ایجاد تغییر در خودشان هدایت می‌کنند تا آینده خود را بهبود بخشند. در مدل او این پنج دسته شامل (۱) توقف خود[۱۸۴] (بازداری پاسخ)، (۲) حس کردن خود[۱۸۵]، (۳) گفتار شخصی[۱۸۶]، (۴) هیجانی سازی و برانگیختن خود[۱۸۷] و (۵) بازی شخصی[۱۸۸]. در مدل ‌بار کلی‌ بازداری پاسخ همان طور که پیش‌تر اشاره شد، موقعیت را برای انجام چهار کنش اجرایی دیگر مهیا می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...