شوآرز[۱۱۵] (۱۹۷۹) . بیان می‌کند که تعادل ، تاثیر و تاثر زمینه‌های بیو لوژیکی و نفوذ اثرات خانوادگی در شناخت علت ناراحتیهای کودکان و نوجوانان ، از جمله ناسازگاری آنان نقش اساسی دارد . به بیان دیگر پاره ای از ویژگی‌های شخصیتی مانند خلق و خوی فرد متاثر از عوامل ژنتیکی است و شیوه های برخورد و الگوهای خانوادگی یا در جهت این گرایش‌های کودکان و یا در جهت مقابل آن یعنی عدم سازگاری با عوامل ارثی – ژنتیکی به تدریج شخصیت کودک یا نوجوان را شکل می‌دهد ، ( میلانی فر ، ۱۳۸۶ ) .

به نظر شوآرز زمانی که والدین منطبق با زمینه‌های ارثی ژنتیکی کودک عمل نکند ، کودک در معرض محیط‌های نامطلوب قرارمی گیرد ، که به سهولت می‌تواند به ناراحتی های روانی گوناگون در او منتهی شود . بدیهی است ویژگی‌های شخصیتی که منشاء ژنتیکی دارند بر اثر فشارهای محیطی همچون رفتارهای انضباطی شدید و حاکم بودن نظام استبدادی در خانواده ، تا بی نهایت می‌تواند تغییر کند . اما مطلوب ترین راه آن است که بین زمینه‌های بیولوژیکی کودک با شیوهای پرورشی و تربیتی والدین هماهنگی وجود داشته باشد ، ( میلانی فر ، ۱۳۸۶ ) .

مندیک[۱۱۶] (۱۹۷۷) و همکارانش در پژوهش های نشان دادند که عملکرد سیستم عصبی تعداد قابل ملاحظه ای از مجرمان و ناسازگاران اجتماعی با عملکرد سیستم عصبی افراد غیر مجرم و سازگار تفاوت معنی داری دارد . این پژوهش نشان داد که عملکرد سیستم عصبی مجرمان به مراتب کندتر است.

به هر حال کارهای پژوهش های گسترده از جمله ‌پژوهش‌های شوآرز و مندیک ، احتمال رابطه بین فرایندهای فیزیولوژِکی – اجتماعی را با رفتارهای ضد اجتماعی و ناسازگارانه مطرح می‌کنند ، ( میلانی فر ، ۱۳۸۶ ) .

نظریه های روانی – اجتماعی سازگاری :

دیدگاه های روانی- اجتماعی ناسازگاری در رشد رفتار اجتماعی فرد ، معتقد به دو عامل اساسی بی کفایتی اجتماعی در خانواده و شرایط محیطی خارج از خانه که رفتار بزهکارانه را تقویت می‌کند ، هستند .

پیروان این نظریه در این زمینه توافق کلی دارند که جوانان بزهکار و نوجوانان ناسازگار در معرض آن گونه از روش های اجتماعی قراردارند که از ویژگی‌های آن نبودن رابطه و پیوند نزدیک و صمیمانه بین پدر و مادر و فرزند است ، که ‌به‌تدریج‌ کیفیت این رابطه در رفتار آنان نسبت به دیگران به ویژه بزرگسالان اثر می‌گذارد .

مک کیساک[۱۱۷] ( ۱۹۷۵ ) ، پیشنهاد می‌کند که اینگونه کودکان احتمالاً والدین خود را به عنوان الگو برای همانندسازی قبول ندارند و آنان را طرد می‌کنند و احتمالاً به رفتارهای نمایشی بدون توجه وآگاهی به نتایج اعمالشان اقدام خواهند کرد.

طرفداران این نظریه معتقدند که بخشی از تجارب اولیه کودک در خانواده زمینه‌های آلودگی او را برای رفتار ناسازگاری در جامعه مثل اثرات ‌گروه‌های همسن و سال ضد اجتماعی قرار گیرد ، آمادگی بالقوه در او به فعل و عمل در می‌آید .

نکته مشترک در همه پژوهش ها نظریه های روانی – اجتماعی ، این فرضیه است که نوجوانان ناسازگار متعلق به خانواده هایی هستند که الگوی رفتاری غلط ، نظام ارزشی نادرست و ناهمگن و عملکردهای نامناسب از ویژگی‌های آن است . تنشها و فشارهای درونی این ‌خانواده‌ها ، خود محیط اجتماعی نامطلوبی را ایجاد می‌کند که ارضای نیازهای نوجوان را در جمع خانوادگی دشوار می‌سازد و آنان را بر می انگیزد تا برای ارضای نیازهای خود مکانه و موقعیتهای دیگر را جستجو کنند ، ( میلانی فر ، ۱۳۸۶ ) .

از سوی دیگر بر اساس نظریه ی مازلو (۱۹۷۰) . انگیزش در بررسی رفتار انسان‌ها از اهمیت بسیار ویژه ای برخوردار است . ‌به این معنی که بی کفایتی روانی – اجتماعی و تظاهرات شخصیتی بیمارگونه بسیاری از نوجوانان یا ناشی از عدم تلاش خود آن ها در رفع و تسکین بسیاری از نیازهای عاطفی و زیستی شان است و یا معلول بی اعتمادی ها و تحقیرهای پی در پی جامعه ی بزرگسالان نسبت به آن ها و حقیر شمردن توانایی ها و قابلیت های آن ها در سپردن مسئولیت به آن ها‌ است ، ( میلانی فر ، ۱۳۸۶ ) .

نظریه های روان پویایی سازگاری :

پیروان این نظریه به تجربیات دوره ی کودکی اهمیت بسیاری می‌دهند و معتقدند که اختلالات رفتاری ، نشانه های برخی ‌آسیب‌های نهفته در این دوره می‌باشند که باید قبل از تغیر رفتار ، درمان شوند . یعنی به عبارت دیگر لازمه ی تغییر رفتار ، درمان و بهبود این آسیب های دوران کودکی است، ( میلانی فر ، ۱۳۸۶ ) .

نظریه یادگیری :

این نظریه به تاثیر حوادث و اتفاقات محیطی در بروز رفتار تأکید دارد . طرفداران این نظریه معتقدند که ناسازگاری ، یک پاسخ غلط آموخته شده بر اساس انواع روش های شرطی شدن است.

آن ها معتقدند که شخصیت ، یک تاریخچه از انواع شرطی شدن هاست . به نظر سالتر[۱۱۸] (۱۹۶۱) . ناسازگاری یعنی شرطی شدن غلط و روان درمانی یعنی شرطی شدن ، ( میلانی فر ، ۱۳۸۶ ) .

نظریه یادگیری اجتماعی :

بندورا و والترز[۱۱۹] ، طی یک سری آزمایش‌های تجربی شرایطی را نشان داده‌اند که تحت آن شرایط ، کودکان رفتار مدل‌های مختلف را تلقید می‌کنند . آنان با بررسی کودکان ناسازگار ، پی به وجود مدل‌های ناسازگار مورد تقلید این کودکان ، در خانه و محیط اطراف برده اند . به گفته این پژوهش گران ، کودکان رفتارهای تهاجمی و یا مطیعانه را از مدل‌های خود می آموزند .

این تئوری نشان می‌دهد که رفتارهای قابل قبول و یادگرفته شده ، چگونه از طریق تشویق تقویت می‌شوند . چنانچه رفتارهای ناپسندی به صورت ملایم وجود داشته باشند ، می توان از آن ها صرف نظر کرد ، اما اگر این رفتارها به صورت دائمی و شدید در آیند ، می توان از طریق تقویت منفی آن ها را تعدیل نمود و جای ناسازگاری را گرفت ، ( میلانی فر ، ۱۳۸۶ ) .

۴-ادبیات پژوهشی

۴-۱-یافته های پژوهشی داخلی

در زمینه باورهای فراشناختی پژوهش های زیادی انجام گرفته است اما پژوهش کمی به طور مستقیم به ارتباط باورهای فراشناختی با سازگاری فردی- اجتماعی و شادکامی پرداخته‌اند ، از این رو در اینجا به پژوهش های غیر مستقیم در این رابطه می پردازیم .

عمیدنیا ، نیسی و سودانی (۱۳۸۹) ، با پژوهش بر ۳۳۶ دانشجوی دختر نشان دادند که بین ابراز وجود و سازگاری فردی – اجتماعی دانشجویان دختر رابطه ای مثبت و معنادار وجود دارد .

عاشوری ، وکیلی ، بن سعید ، نوعی ( ۱۳۸۸ ) ، در پژوهشی بر ۱۰۰ دانشجوی دختر و پسر نشان دادند که بین نمرات افراد در مقیاس‌های باورهای فراشناختی و سلامت عمومی همبستگی مثبت معنی داری وجود داشت ‌به این صورت که با افزایش نمره ی فرد در مقیاس کلی باورهای فراشناختی ، نمره کلی وی در بیانگر GHQ نیز افزایش یافت که افزایش نمره GHQ وضعیت سلامت عمومی بدتر بود. هم چنین بین نمرات افراد در ابعاد کنترل ناپذیری و خطر ، باور مثبت درباره نگرانی ، اطمینان نیز رابطه ی GHQ شناختی ، نیاز به کنترل افکار و نمره ی کلی مثبت معنی داری وجود داشت .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...