تمام عناصری که تا اینجا ذکر شد، یعنی نقطه، خط، شکل، جهت، رنگمایه، بافت، رنگ، مقیاس، بُعد سوم، و حرکت اجزای ساده و تجزیه ناپذیر رسانه های بصری هستند. این عناصر مواد خام و ساده ای هستند که ارتباط و تفکر بصری با بهره گرفتن از آن ها شکل می‌گیرد. این عناصر در عین سادگی و صراحت، قابلیت فوق العاده ای در انتقال اخبار به صورت بصری دارند. قابلیت و امکانات نهفته در پیام‌های بصری در نقل خبر، باز شناخته شده است، ولی هنوز از آن ها استفاده کامل صورت نگرفته است و به قول ، مک لوهان، تصاویر تلویزیون می‌تواند در آینده فواصل را کوتاه کند و دنیای ما را به صورت دهکده­ای جهانی[۴۲] ، در­آورد. ولی اکنون کلام همچنان در ارتباط بشری غالب است. زبان عامل جدا کنندۀ ملت­ها از یکدیگر است، حال آنکه تصویر عامل پیوند دهنده آن ها‌ است. یادگیری و فهم زبان پیچیده و نسبتاً مشکل است، در حالی که تصویر صریح و ساده است و تقریباً با سرعت نور می ­تواند بسیاری از اندیشه­ ها را به دیگران منتقل کند. در نتیجه عناصر اولیه بصری از اهمیتی شایان توجه برخوردارند، زیرا برای تدوین زبانی که هیچ گونه مرزی نمی­شناسد نیاز به فهم عمیقی از خصوصیات و نحوه کار آن است.

ایلن ستریزر[۴۳] (۲۰۱۰) قواعدی را برای تایپوگرافی بیان ‌کرده‌است که می ­تواند راه­گشای طراحان کتاب درسی باشد.این قواعد که به صورت مجزا برای هر کدام از عناصر تایپوگرافی بیان شده است به شرح زیر می­باشند:

اندازه­ تایپ

تصمیم ­گیری در این که تایپ چه اندازه باشد یک امر کاملأ بصری است اما یک سری عوامل می ­تواند در این تصمیم ­گیری به عنوان راهنما عمل کنند. حد میانگین تنظیم متن بین ۹ پوینت و ۱۲ پوینت و گاهی تا ۱۴ پوینت است. در متون طولانی اگر ازاین حد کوچک­تر باشد سخت خوانده می­ شود. زمانی که بسیار بزرگ­تر از از ۱۲ تا ۱۴ پوینت باشد، مقدار متن هر قدر باشد، چشم را خسته می­ کند. گاهی اندازه­ای که انتخاب می­کنید به نوع طراحی تایپ­فیس[۴۴] بستگی دارد. ‌به این خاطر که اندازه حروف و ارتفاع x در فونت­های مختلف متفاوت است. ارتفاع x در خوانایی فونت تأثیر می­ گذارد و باعث می­ شود که تایپ­فیس­های مختلف در یک پوینت مشخص نسبت به یک­دیگر کوچک­تر یا بزرگ­تر دیده شوند. طول متن نیز باید مورد توجه قرار بگیرد، همان­طور که عرض ستون، مانند یک گرید[۴۵] از پیش تعیین شده، به دلایلی که در ادامه ‌در مورد «طول خط» و «فاصله­گذاری خطوط» بیان می­ شود مورد توجه قرار گیرد.

طول سطر

طول سطر و اندازه­ پوینت به یکدیگر وابسته هستند، به­ طوری که، طول سطر برای خوانایی بیش­تر تا حدی بر اساس اندازه­ پوینت تعیین می­ شود: هر اندازه پوینت یزرگ­تر باشد، طول سطر باید بیش­تر شود. ما کلمات را برا اساس شکل حروف تشخیص می­دهیم و می­خوانیم ، نه از طریق حرف به حرف، ما هم­چنین ‌بر اساس گروه کلمات می­خوانیم. اگر طول سطر خیلی کوتاه باشد، تعداد زیاد حروف هایفن­دار[۴۶] – خط تیره­ای که در آخر سطر می ­آید و اشاره دارد که ادامه کلمه در سطر بعد است- ایجاد می­ شود که در خوانایی اختلال ایجاد می­ کند و خواننده را مجبور می­ کند سریع به سراغ سطر بعدی برود آن­قدر که درک از خواندن کاهش می­یابد. از طرف دیگر، در سطرهایی که طول آن­ها زیاد است، پیدا کردن شروع سطر بعدی در بلوک­های متن طولانی، برای چشم سخت می­ شود و خواننده را گیج می­ کند.قاعده کلی این است که در هر سطر تقریبآ ۵۰ تا ۷۰ کاراکتر قرار بگیرد, اما در این قاعده استثنا نیز وجود دارد (شکل­های ۷-۲ تا ۹-۲).

شکل۸ -۲٫ سطرها با طول­های خیلی کم باعث به وجود آمدن هایفن­های زیاد می­شوند و خواندن را مشکل می­ کند.

شکل۷-۲٫ طول این متن برای خواندن مناسب است و از هایفن در آن استفاده نشده است.

شکل ۹-۲٫ طول متن هر اندازه که باشد، اگر طول سطرها زیاد باشد، خواندن طاقت­فرسا می­ شود، زیرا چشم برای پیدا کردن سطر بعدی باید تقلا کند.

فاصله­سطر (لیدینگ)

فاصله­ سطر به فضای عمودی بین تایپ، از یک خط مبنا تا خط مبنای بعدی گفته می­ شود، و معمولأ با پوینت اندازه ­گیری می­ شود(به جز بسیاری از برنامه ­های پردازش کلمه که انتخاب محدودی را ارائه می­ دهند، فاصله گذاری یک و نیم یا دوبل). به آن لیدینگ نیز می­گویند. لیدینگ خیلی فشرده، خواندن را مخصوصأ در اندازه­ های کوچک.مشکل می­ کند. لیدینگ زیاد را نیز نباید اعمال کنید. اغلب برنامه ­های طراحی دارای تنظیمات از پیش تعیین شده هستند که لیدینگ اتوماتیک نامیده می­ شود، و در حدود ۲۰ درصد بیش­­تر از اندازه پوینت است. یک قاعده کلی اصلی برای متن، داشتن حداقل دو پوینت (مانند ۱۴/۱۲، یا تایپ۱۲ پوینت و لیدینگ ۱۴پوینت) تا ۵ پوینت لیدینگ است به طور کلی تایپ نمایشی می ­تواند لیدینگ کم­تر داشته باشد، زیرا هر اندازه که تایپ بزرگ­تر شود، فضای منفی که با فاصله گذاری در سطر ارتباط دارد (و فاصله­گذاری در حروف) به صورت تصاعدی زیاد می­ شود.

ترازبندی

روش­های زیر می ­توانند برای ترازبندی متن، مورد استقاده قرار بگیرند:

چپ­چین: چپ­چین از متعارف­ترین تنظیمات برای حروف لاتین است (و غالبأ پیش­فرض­ها چپ چین تنظیم ‌شده‌اند). شیوه­ای است که خوانایی بالایی دارد و چشمان ما ما به آن­ عادت دارند. متن را در حاشیه چپ تنظیم ‌می‌کنند و حاشیه راست را رها می­سازد تا بر اساس طول خط هر جایی که ممکن است تمام شود (شکل۱۰-۲).

شکل۱۰-۲٫ تنظیم چپ­چین

راست­چین: این شیوه متن را در سمت راست تراز می­ کند و حاشیه سمت چپ را ناصاف می­ گذارد، اما از آن­جایی که چشم برای رفتن به سطرهای بعدی در طول ستون باید یک حاشیه ناصاف و مواج را در سمت چپ دنبال کند، خواندن آن سخت است. فقط در مواردی که طرح به­خصوصی مدنظر است از آن استفاده شود[۴۷] .

هم­ترازی: یا چپ چین و راست­چین: در این شیوه فضای بین حروف و کاراکترهای تکی ایجاد می­ شود تا سطر آن­قدر کشیده شود که در هر دو حاشیه تراز شود. این شیوه بلوکی هندسی از متن به ­وجود ‌می‌آورد که گاهی اوقات مطلوب است. گرچه از آن معمولأ زیاد استفاده می­ شود، مخصوصأ در روزنامه­ها و مجلات، این تکنیک، ترفندی است برای زمانی که وقت زیادی برای تنظیم دقیق متن ندارید. زمانی که سطرها در این شیوه کشیده می­شوند، رنگ، بافت و خوانایی تایپ توسط فضای سفیدی که برای تراز نمودن دو طرف حاشیه استفاده شده به مقدار زیادی تنزل پیدا می­­کند. در بعضی موارد (بسته به نرم­افزار و تنظیمات مورد پسند شما)، خود کاراکترها برای ایجاد این هم­ترازی به صورت الکترونیکی فشرده و گسترده می­شوند. تنظیم این هم­ترازی ممکن است رودخانه­ای از فضای سفید به وجود آورد که باید به هر قیمت از به وجود آمدن آن جلوگیری کرد. تمام این دست­کاری­ها ممکن است به یک تایپوگرافی ضعیف منجر شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...